کارگاه تجربه خوانی تشکیلات به منظور انتقال تجربیات برای شروع و استمرار کار تشکیلاتی با حضور فضلای جهادی، حجت الاسلام حسن مرادی و حجت الاسلام علی مهدیان برگزار شد.
حجت الاسلام حسن مرادی با دغدغه جمع بین علم و اقدام میدانی و تحصیل ابعاد گوناگون رشد طلبگی فرمودند: اگر انسان بخواهد ابعاد مختلف داشته باشد، در سالهای ابتدای طلبگی اولویت اول باید درس خواندن باشد. باید سعی کرد تا بین تحصیل وقفه ایجاد نشود. چرا که ایجاد وقفه موجب سستی در امر تحصیل میشود. همانطور که اگر کسی مدتی درس نخواند، و بعد بخواهد ادامه بدهد نمیتواند و سست میشود، کار اجتماعی هم همینگونه است. نمیشود کلا از این فضا خارج بشویم و بعد از چند سال بخواهیم کار کنیم. در این صورت نه جامعه او را درک میکند و نه او جامعه را. طلبه باید از اول سفت درس بخواند و در کنار آن کار اجتماعی هم داشته باشد.
ایشان نسبت به اهمیت امر تهذیب در رشد طلبه و اثربخش بودن کارهای طلبگی متذکر شده و گفتند: شیطان لشکر خود را در حوزه مینشاند. سرمایه گذاری ویژه میکند. حمله شیطان به اهل علم سختتر و شدیدتر از سایرین است. حضرت امام میفرمایند: دینداری در لباس اهل علم سختتر است. و بخاطر همین هر کسی از اهل علم گلیم خودش را از آب بیرون بکشد، به مراتب عالی میرسد.
حجت الاسلام مرادی با اشاره به تغییر تفکر خود نسبت به امر طلبگی از زمان پیش از طلبگی تا کنون بیان کردند: ما ابتدا که میخواستیم طلبه شویم گفتیم از جامعه جدا شویم و برویم حوزه. عده زیادی از طلاب که وارد حوزه میشوند با این زمینه که میخواهند از فضای منفی پیرامون خود خارج شوند، به حوزه میآیند.
بعد از مدتی نگاهمان عوض شد و گفتیم باید یک تکانی به جامعه بدهیم. پایه دو که شدم به این جمعبندی رسیدم که اگر ما حوزهی خوب و درستی داشته باشیم جامعه درست میشود. اگر بخواهیم حوزه را اصلاح کنیم باید چکار کنیم؟ لازمهاش خوب درس خواندن است. اگر درس نخوانده باشی حرفت خریدار ندارد.
یک بار از دفتر رهبری زنگ زدند برای هماهنگی جلسه. یک زمانی را برای جلسه تعیین کرده بودند و من دیدم که اگر جلسه را شرکت کنم کلاس بعد از ظهر را از دست میدهم. گفتم اگر وقت دیگری باشد میتوانم ولی این ساعت را نمیتوانم. در زمان دولت آقای احمدینژاد از دفتر ریاست جمهوری زنگ زدند و گفتند که فلان روز جلسهای برای تقدیر از شما برای اهدای نشان ملی آبادگران روستا برگزار میشود. تشریف بیاورید. من هم درس داشتم و گفتم اگر آخر هفته باشد میتوانم بیایم. من تمام جلساتم را میگذاشتم برای وقت استراحتم. از لذت و استراحت باید کم کنیم. نباید از تکلیف بزنیم.
مدیر حوزه علمیه امام خمینی تهران شعبه دوم با بیان بخشی از برنامههای مدرسه خود در جهت تربیت جامع طلاب بیان کردند: الان که ما در تهران مدرسه علمیه داریم، آقای صدیقی با خیال راحت مدرسه را در اختیار ما گذاشتهاند و الا نسبت به اینکه بچهها از درس بیفتند نگران میشدند. ما این الگویی را که گقتیم، سعی کردیم درمدرسه هم پیاده کنیم. بچهها اولا سفت درس بخوانند. در سال گذشته ما ۲۴۹ روز درسی داشتیم. همه کتابها را هم تمام میکنیم. تعطیلات ما خیلی کم است.
از نظر جنبه اخلاقی، خود حاج آقا صدیقی یک برکتی هستند و از ایشان استفاده میکنیم. ماهی یکبار روزه جمعی میگیریم. هر شب روضه داریم. اگر زمان سحر در مدرسه باشید باید برای وضو صف بایستید.
طلاب در فعالیتهای اجتماعی هم فعال هستند. در برنامه مترو و اردوی شهری و مناسبتها و…هر پایه تحصیلی مسئول یک برنامه میشوند. یک اردوی جهادی در سال داریم. سال قبل دهه اول محرم را در منطقه اندیکای خوزستان بودیم. ۶۵۰ میلیون هزینه داشت که همه را خود بچهها جور کردند.
ایشان تاکید کردند که باید به دنبال تربیت طلبه جامع بود. طلبهای که فاضل و متخلق و جهادی باشد. طلبهای که به قول رهبری پولادین و خسته نشو باشد.
در قسمت بعدی کارگاه تجربهخوانی حجت الاسلام علی مهدیان به انتقال تجربیات خود پرداختند. ایشان به قدرت جمع در پیشبرد کارها تکیه کرده و گفتند:
بنده از اول گروهی کار کردم. همیشه قدرت جمع ما را پیش برده است. وقتی با دوستان از دانشگاه به حوزه آمدیم یک هیئت تأسیس کردیم و بعدها گفتیم اینطوری که نمیشود. بیاییم یک کاری بکنیم. گفتیم ما سرباز امام زمانیم. امام زمان دوست دارد ما تکی سربازی کنیم یا جمعی؟ گفتیم حتما حضرت جمعی دوست دارند. شروع کردیم و کارهایمان را جمعی تعریف کردیم. یعنی اینکه با هم درس بخوانیم، با هم مباحثه کنیم، با هم کار کنیم و با هم پیش برویم.
ما از دانشگاه آمده بودیم و خانواده داشتیم. هر کدام کار میکردیم و پول درمیآوردیم. گفتیم یعنی چه؟ چرا جدا جدا کار میکنیم؟ بیاییم با هم پول در بیاوریم.
اول پروژه و کار میگرفتیم. بعد نشریه خط و عهد را راه انداختیم. ما در کنار اینکه درس میخواندیم. دغدغههای خودمان را هم کار میکردیم و آنها را در نشریه منتشر میکردیم. گاهی نصف شب از خواب بیدار میشدم شروع میکردم به نوشتن تا صبح.
فشاری که جمع به یکدیگر میآورد کار را رشد میداد. اول اذیت میشدیم که چقدر باید بنشینیم و با هم حرف بزنیم؟! وسط کار خیلی اتفاق میافتاد که مشکل پیدا میکردیم و دعوا میشد. میخواستیم این کدورتی را که ایجاد میشد درست کنیم. خانه یک نفر جمع میشدیم و روضه میخواندیم و با روضه دلهایمان را صاف میکردیم.
حجت الاسلام مهدیان درباره رسیدن مسیر علمیشان به حضرت امام(ره)فرمودند: یک بار وسط حرفهایمان یکی از دوستان گفت آیا این ریل علمی ما میرسد به حضرت امام؟ ما درسمان را خوانده بودیم. فلسفه خوانده بودیم. امام را هم دوست داشتیم. اما مسیر علمیمان به امام نمیخورد. این روزیای بود که به امام رسیدیم و به امام متصل شدیم. به ما اگر بگویند در حوزه چه چیزی کسب کردی؟ من میگویم ما امام خمینی را پیدا کردیم.
یکی از مسائل مهم دیگر این بود که ما آدمهای خوبی را دیدیم و با آنها مأنوس بودیم. از اساتید دلسوز و بزرگواری مثل آقای عابدینی و آقای فلاح استفاده کردیم و نگذاشتیم این اتصال قطع شود. جمع خیلی برکات دارد. وقتی ما جمع شدیم وقتی بود که گروهی کار کردن در حوزه خیلی کم بود.
ایشان در جواب این سوال که «ما جوّ مدرسهمان اینگونه است که هر کاری میخواهی انجام بدهی میگویند بنشین درست را بخوان. از طلاب تا مدیر اینطور میگویند. چه کار باید بکنیم؟» گفتند:
ما نباید از دیگران طلبکار باشیم. ما میتوانیم یک جمع تشکیل بدهیم با کسانی که شبیه ما فکر میکنند و دغدغههای خود را به دیگران انتقال بدهیم و آنها را گفتمان کنیم. مدیران و مسئولان هم معمولا انسان های سلیم النفسی هستند آنها هم وقتی اقبال طلبهها را ببینند حرکت میکنند.
ایشان با اشاره به مهاجرتهایی که به سرزمینهای دیگر صورت میگیرد و با عنوان فرار مغزها از آن یاد میکنند بیان کردند: آن شخصی که تمام استعداد و ظرفیت و خلاقیتش را میبرد خارج از کشور و آن را در اختیار طاغوت میگذارد و بعد توییت میزند که ما اینجا هم دنیا داریم و هم آخرت؛ نمازمان را میخوانیم و روضه هم میرویم. مرده شور این عبادت را ببرند.
این آدم نباید ادعای معنویت کند. اینگونه دین و مذهبی میشود شیعه انگلیسی و اسلام آمریکایی. اسلام باب میل معاویه و عمروعاص. صِرف دنبال لذتهای معنوی بودن معنویت کاذب و دروغین است. معنویت واقعی دنبال اراده خدا بودن است. البته اگر کسی میرود تا برگردد و به نظام الهی کمک کند، این مذموم نیست.
از این طرف هم یک عدهای کار خدا را انجام میدهند، خودشان را خرج جبهه خدا میکنند ولی توجهات معنوی ندارند. اگر توجهات معنوی صفر باشد خود شخص بهرهای نمیبرد. بهره کارهای او را دیگران میبرند. هرچه قدر توجه بالا برود، بهرهمندی شخص بالا میرود. الگوی مطلوب این است که توجهات بالا برود و ضمیمه بشود به فعالیت های پرخروش اجتماعی. هیج کدام نباید ضعیف بشود. «مؤمنان رهبانٌ باللیل اُسُدٌ بالنهار»اند. این دو باید با هم توازن داشته باشند. ذخیره معنوی را باید در شب و سحر تهیه کرد. نه خلوت را و نه خدمت را نباید تضعیف کرد.