در دومین نشست اردوی مثل خمینی که با حضور حجت الاسلام موسوی فرد امام جمعه اهواز برگزار شد ایشان سخت ترین آزمون در طول تاریخ را همراهی با انسان کامل برشمرده و گفتند: شیطان ۶هزار سال عبادت کرد ولی وقت امتحان سخت کم آورد. بیماریای درون شیطان بود که راه درمانش این بود که سجده کند و آن تکبر بود.
تکبر بود که نگذاشت با ولایت همراهی کند.
یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و کونوا مع الصادقین. امام حسین حضرت مسلم، نزدیک ترین اصحاب خودش را فرستاد ولی مردم عراق توان همراهی با امام حسین را نداشتند. امام زمان دو نفر از فقها را برای ما فرستادهاند تا ما محک بخوریم که آیا ریزش میکنیم یا نه؟
ایشان در ادامه توصیههایی به طلاب نموده و گفتند: استاد ما آقای راستی کاشانی میفرمودند تا زمانی که در حجرهها هستید، روی خودتان کار کنید. مظاهر دنیا همه آتش زیر خاکستر است. طوفان که بیاید مشخص میشود. میآیند میگویند تو بهترین نمایندهای، تو بهترین امام جمعهای.
طلبه بیسواد و غیر مهذب هم به درد ما نمیخورد. اگر شما در شهری منبر و محراب داشتید و عالمتر از شما وارد شهر شد و شما منبر و محراب را به او تحویل دادید، معلوم میشود اخلاص دارید. ماها باید برخی از مباحات را ترک کنیم تا بتوانیم محرمات را ترک کنیم.
ایشان افزودند: یکی از قضات میگفت به همسرم گفتم اگر چیزی برایمان آوردند دست نمیزنی تا خودم بیایم. یک روز رفتم خانه دیدم قیصی آورده اند. با همسرم آنها را خشک کردیم و نگه داشتیم. بعد از چند مدت یک نفری آمد پیشم و یک درخواستی درباره قضاوت داشت که خلاف شرع بود. و گفت من همانم که فلان وقت قیصی آوردم. خوشحال شدم و گفتم تو بودی آنها را آوردی؟ او را بردم خانه و قیصی خشکها را تحویل دادم و گفتم با این میخواهی من را بخری؟
ایشان در ادامه به این مسئله پرداختند که ما چه کار کنیم تا مردم امیدوار به انقلاب شوند؟ و فرمودند: مردم ابتدا به عمل ما نگاه میکنند. ما چطور زندگی میکنیم؟ من در شهری امام جمعه شدم اول که رفتم یکی دو صف نماز جمعه میآمدند. بعد از یک مدت مصلی پر شد و بعد به فکر مردم بیرون مصلی بودیم.
کرمانشاه که رفته بودم برای تبلیغ، خادم مسجد گفت من هستم و شما و دو نفر دیگر. بعد از شب اول رفتم میان مردم و جوانان و ارتباط گرفتم. مسجد پر شد.
من خیلی اهل کار فنی هستم. صفر تا صد خانهام را خودم ساختم. در رامهرمز میخواستیم مصلی بسازیم. وقتی مردم میدیدند امام جمعه خودش وسط میدان است، میآمدند، کمک میکردند، پول میدادند. بین مردم بودن و از احوال مردم سوال کردن، پرس و جو کردن بسیار اثرگذار است.
در حادثه فروریختن ساختمان متروپل، اول گفتند نزدیک نیا خطر دارد. خودم نگاه میکردم و میدیم که چقدر خطر دارد. کنار نکشیدیم و به آنها راهکار میدادیم. چند نفر زیر آوار بودند و اجازه نمیدادند که از زیر آوار بیرون بیاورند. خودم رفتم و شروع به کار کردم و همان کسانی که مانع میشدند، آمدند و مطیع شدند.
سلامت زندگی ما بیشترین اثر را دارد. وقتی مردم ببینند ما سوار ماشین آنچنانی میشویم، بدبین میشوند.
بعد از پایان نشست، به جهت پاسداشت مقام روحانیتی که همیشه در صحنه خدمت به مردم و انقلاب حضور دارد، از زحمات ایشان در مدت امامت جمعه که مایه خوشحالی مردم و سرافرازی روحانیت گردیده است، تجلیل گشت و قسمتی از نامه مسئولان حوزههای علمیه و مدیران مدارس کشور قرائت و لوح تقدیری از جانب خانه طلاب جوان به ایشان تقدیم گردید.