خانه / خانه طلاب جوان / جلسۀ هویت طلبگی 21 فروردین

جلسۀ هویت طلبگی 21 فروردین

در باب چیستی هویت طلبه و جلساتی که قبل از عید داشتیم صحبت های مفصلی کردیم. طلبه متصل کنندۀ امام به امت است، حواریین و حلقۀ حول امام. این تا روز قیامت نیاز است و کارکرد خودشان را هم دارند. روایاتی که راجع به علما است و هویت عالم را توضیح می دهد این را نشان می دهد که عالم بودن لازمۀ عالم بودن است نه هویت او. مثل نبی که صرفا خبر دهنده نیست یا رسول که فرستاده است. همۀ هویت او این نیست بلکه کارکرد ویژه ای در جامعه دارد.

بحث بعدی ابعاد طلبگی است که بر اساس ابعاد انسان طراحی می شود:

  1. معنویت
  2. دانش
  3. عمل و مهارت

از میان ابعاد روی بعد علمی دست گذاشته ایم که و دوران رشد طلبه را هدف گرفته ایم برای روشن کردن این بحث. در دوره های دیگر هم هویت را متناسب با همان دوران تعریف می کنیم.

خلاصه ای از ضرورت پرداختن به فقه

در بحث ضرورت گفتیم این دوران دوران اقامه است و تنها دانش پیرامون استنباط از دین،  فقه است. ما معتقدیم اکنون هم روشی و هم موضوعی دوران فقه است. چون دوران اقامه و پیاده‌سازی دین می باشد . لذا بیش از هر زمان دیگری حوزه باید به این دانش توجه کند. مفصل گفتیم این دانش ادواری دارد و دوران کنونی هم دورۀ اقامه است. فقه مباشرتاً درگیر صحنۀ واقعیت است و لذا نسبت به دانش‌های دیگر این اولویت را دارد.

برای طیف حزب‌الله این دانش باید اهمیت داشته باشد.

چگونگی کسب دانش فقه

ما اینجا چند راهبرد را عرضه می‌کنیم.

اینجا دانشی داریم که از جنس مهارت است نه معرفت، مهارت استنباط از دین و منابع آن. این نشان می دهد که به جز آموزش که از طریق آن مقدمۀ کسب مهارت محقق می شود، نیاز به تمرین و تکرار داریم. یکی از آثارش این است که دانش فقه در جاهایی که کتب زیادی هست و امکان مباحثه زیاد هست برای کسی که در دورۀ رشد است مفید تر است. چون نظرات مختلف فقهی و رفت و آمدهای علمی آنجا محقق شده است. این برای تمرین و تکرار خیلی بهتر است از پرداختن به مباحثی که نو و جدید است و کار نشده است.

اینکه مثلا برخی سالهای متمادی طهارت درس می دهد به خاطر این است که طلبه پروری کند. نه اینکه اینجا بخواهد علمی را تولید کند.

سؤال : اینکه آقا می فرماید باید بیل را جایی بزنیم که به کارمان بیاید نه جایی که قبلا بیل زده شده است چطور با این جمع می شود

پاسخ: بیل زدن در جایی که جدید است برای دوران خدمت است نه رشد. به هر حال ورود به موضوعاتی که هنوز کار نشده است صحنه بکر است و امکان اجتهاد دقیق و ظریف برای کسی که در حال آموزش است وجود ندارد. اگر کسی بدون توجه به دقت های متون قدیمی و اجتهاد مصطلح وارد بحث جدید شود کاملا حرف های کلی می زند.

از سوی دیگر امکان جمع هم وجود دارد. مثلا تابستان را به بحث های جدید اختصاص دهد.

انواع فقه به لحاظ روش

  1. فقه عبادات که روایاتش زیاد است. کسانی که در فقه می خواهند کار کنند حتما باید یکی دو باب عبادات را از میان 52 باب خوب کار کنند. صلاه مثلا خیلی تأسیسی است در مقابل صوم که بیشتر موانع را توضیح می دهد. در حج تأسیس زیاد است. ولی به صورت کلی در همۀ اینها نقل و روایت زیاد است و اهمیت دارد.
  2. فقه معاملات که خیلی عرفی تر است و تشخیص اینکه قواعد شارع چیست بسته به کشف خوب عرف است. اگر اینجا روایتی هم وجود دارد روایت را ارشاد به این احکام عرف می داند.
  3. برخی فقه را منحصر در این دو می دانند. در صورتی که به نظر می رسد ابواب دیگری هم وجود دارد که جزء معاملاتی عبادتی است مثل نکاح هم عرفی است و هم متنی.
  4. فقه قضا: در اینجا تشخیص مدعی و منکر و پیاده کردن اصول عملیه به گونۀ دیگری است.
  5. فقه حکومت که مدل فقه دیگری است و نگاه کلان به کل فقه دارد. جهاد در اینجا قرار می گیرد. کتاب صلح و مداهنه و امر به معروف و نهی از منکر اینجا قرار می گیرد.

سؤال: حدود و قصاص اینجا قرار نمی گیرد؟

استاد: حدود آیات و روایات است و توقیفی است ولی تعزیرات این طور نیست و امکان اینکه بحث تعزیرات را در فقه حکومت قرار دهیم ملموس تر است. زکات هم امکان ورود به قسم پنجم را دارد. البته هیچ کتابی مثل کتاب جهاد به بحث فقه حکومت نپرداخته است.

در قسم اول تا سوم بیشتر روش استنباطی است ولی در قسم چهارم و پنجم بحث بیشتر امتثالی است. انگار در مقام اجراست.

آیا امتثال داخل علم فقه است یا نه؟

پاسخ: تا اندازه زیادی امتثال داخل فقه است مثلا اصول عملیه در لایه امتثال پیاده می شود. باب تزاحم که در مقام امتثال است یا اجتماع امر و نهی این طور است. در فقه هم همین طور است. برخی استحباب هایی داریم که امتثالی است در مقابل استحباب های استنباطی. آیه و روایت مثلا این کار را می گوید مستحب است در مقابل در مقام امتثال همان حکم مستحب استحبابش برداشته می شود.

اکثر فقه استنباط است ولی به امتثال هم پرداخته شده است و یکی از تفاوت های کار امام این است که بعد امتثال را جدی می کند. مثلا قاعدۀ لاضرر را در لایۀ امتثال می فهمد. تقیه را در ساحت امتثال قرار می دهد. جدی کردن مسئلۀ ولایت در مقام پیاده سازی است.

حتی امام گاهی می فرماید اگر امام و پیامبر در مقام حکمیت چیزی را بفرماید غیر از امر در مقام تشریع و … است.

سوال: الان فقه نظام و فقه مضاف در کدام تقسیم بندی است؟

مهدیان: اینها نظریات جدید فقهی است مثلا فقه تربیت. مثلا در 52 باب هر کجا بحث تربیتی شده است را جمع آوری می کند یا فقه مدیریت و … بخش هایی است که از متون جمع آوری می شود. برخی هم مربوط به  فلسفۀ فقه است. مثلا اینکه بخواهیم نسبت به خود فقه حکومت بحث کنیم که این درون فلسفۀ فقه جای می گیرد.

طلاب از سطح دو به بعد عموما بحث فقه معاملات را می بینند و در خارج هم ابواب مختصری مطرح می شود. اینجا لمعه بالا می آید. کتابی که در آن همۀ ابواب فقه ملاحظه می شود.

پژوهش محور بودن

دو هدف در فراگیری فقه داریم:

  1. با همۀ ابواب فقه آشنا باشند
  2. مهارت استنباط را یاد بگیرد.

برای اینکه دو کار با هم اتفاق بیفتد عموما متنی محوریت پیدا می کند. من با کنار گذاشتن متن در کلاس که در دانشگاه‌ها زیاد اتفاق می افتد مخالفم.

پژوهش محور غربی این طور است که شخص متعلم را محور قرار می دهد چون مبنایش این است که علم چیزی است که در ذهن مخاطب است و ساختنی است و او خودش مستقلا باید به آن دست پیدا کند و آن را خودش بسازد. لذا اینجا استاد کمرنگ می شود و کار اصلی بر دوش متعلم است.

در صورتی که مکتب سامرایی در روش های ما اصلا این طور نیست. این طور نیست که ذهن مستقلا هر چه را به دست بیاورد درست باشد بلکه اجتهاد در چارچوب و منطبق با متن  است. لذا حتی در پژوهش محوری دینی هم متن کنار گذاشته نمی شود.

ولی منظور در این روش پژوهش محوری فقهی و دینی این است که طلبه را کمک کند تا بهتر و بیشتر فکر کند. پژوهش محور یعنی موتور حرکت و فهمیدن در وجود خود طلبه است نه به این معنا که خودش باید بسازد. این نکته قبلا خیلی در حوزۀ علمیه رایج بوده است.

سنت‌های رایج حوزوی در راستای پژوهش‌محوری

  1. یکی از آثار این نحوه تحصیل مباحثه است. مباحثه تقویت فکر را حاصل می کند. این گفتگو است که پرورش ایجاد می کند. کسی که در بحث علمی پایین تر است راحت تر گفتگوی علمی می کند و اشکال می کند.کسی که به لحاظ علمی بالاتر است یاد می گیرد نازل کردن بحث را. کسانی که مباحثه نمی کنند عموما قوی نیستند.
  2. اشکال کردن غیر از سؤال کردن است. سؤال یعنی استفهام از چیزی که متوجه نشده است ولی اشکال کردن یعنی اینکه سخن استاد در این مورد اشکال دارد.
  3. پیش‌مطالعه که طلبه را در کلاس زنده می کند.
  4. تقریر نویسی: جمع بندی بحث بعد از کلاس باعث می شود بحث کاملا در ذهن جای گیر شود.
  5. حضور در کلاسی که امکان مباحثه و اشکال باشد. هر چقدر در کلاس اجازۀ تفکر بیشتری داده شود به صورت طبیعی خلوت می شود. استاد حتی اگر سواد خیلی زیادی نداشته باشد ولی امکان مباحثه با او وجود داشته باشد خیلی بهتر است.

اشکال: تقریر و نحوه بیان استاد خیلی مهم است. چون نیاز است که کتاب و بحث را بفهمیم. شاید برای تفکر محوری نیاز باشد کار دیگری انجام دهیم.

استاد: ما باید روی درسی که ما را مجبور به فکر کردن می کند وقت بگذاریم. روی همین روش سرمایه گذاری کنیم. برای یاد گرفتن هم از روش های دیگری کمک می گیریم.

نظر : راه های دیگری هم ممکن است وجود داشته باشد.

مهدیان: در حال حاضر عموما این دو طریق هستند. یکی بحث های معروف و شلوغ و یکی هم لجنه های کوچک که امکان بحث پژوهشی با آنها هست. اگر واقعا بتوانیم جمعی داشته باشیم که هر دو را با هم داشته باشد خوب است ولی در حال حاضر چنین چیزی خیلی کمیاب است.

استادی که تلاش می کند شما فکر کنید اولویت دارد.

نظر : یکی از اساتید خوب حوزه می گفت خیلی حرف ها برای گفتن دارم ولی به خاطر اینکه شاگردهای من ضعیفند باید از ابتدا همه بحث ها را مطرح کنم. ولی در صورتی که تقریر نویسی باشد و مباحثه جدی باشد و … در این صورت سطح کلاس خیلی بالاتر می رود و استفادۀ بهتری طرف از استاد می کند.

  • تدریس

بحث های جلسه بعد: مسأله دار کردن هر طلبه

نگاه درجه دویی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *