خانه / خانه طلاب جوان / جلسۀ هویت طلبگی 18 اردیبهشت

جلسۀ هویت طلبگی 18 اردیبهشت

در تولید علم بحثی است که در سبک تحصیلی ما موثر است. یک اندیشمند حوزوی که بر اساس آیات و روایات دست به تولید دانش می زند چطور باید با قرآن و حدیث ارتباط بگیرد.

برخی معتقدند بیخود ذهن خود را مشوب نکنیم به دانسته های  فلسفی و عرفانی و فقهی دیگران و لذا اجماعات را مضر می دانند چون باعث می شود آزاد اندیشی یک متفکر دینی تحت تأثیر قرار بگیرد و شخص مقلد شود. سید منیر الدین می فرمود باید ذهن را کاملا از هر فرضیه و نظریه ای خالی کنیم و آنگاه با قرآن روبرو شویم و ببینیم ذهن خالص چه چیزی را می فهمد. ارتباط با دانش های قبلی ذهن را کانالیزه می کند.

شهید مطهری مدل کاریکاتوری آن را از خلیفه دوم بیان می کند. وقتی وارد ایران شد گفت همه کتاب ها را بسوزانید چون هر چیزی که در این کتاب ها هست یا در قرآن هست و یا نیست. اگر هست به آنها نیازی نیست و اگر هم نیست پس علم به درد نخوری است.

یک ورود دیگر هم هست که خیلی فراگیر است: اندیشمند حوزوی ارتباط با آیات و روایات ندارد و بیشتر با تراث علمی مرتبط و مأنوس است. حتی اگر هم به آیات و روایات مراجعه کند خیلی سطحی رجوع می کند. در حالی که حتی وقتی یک سخن از آقا را می خواهیم تحلیل کنیم باید همه منظومه فکری او را بدانیم و حرف های او را در مسائل دیگر بدانیم تا آن کلام ایشان را تحلیل کنیم.

در فضای فلسفه هم لذا مقلد شده ایم. مثلا وقتی گفته می شود وجود ربطی عین الربط است و وجود نیست این را می پذیریم چون ملاصدرا یا محی الدین گفته است. نه اینکه خودمان به آن دست پیدا کنیم.

چه مدلی باید ورود کنیم؟

قرآن و روایات در افق بی نهایت ایستاده اند و همه تاریخ علم بشر را تعلیم می دهند. همۀ عقل بشر را رشد می دهد. اثارۀ عقول به این معناست. دائما بشر به آن افق نگاه می کند و تلاش می کند که حرکت جامعه را رو به جلو ببرد. لذا اتفاق این است که شخص تراث علمی خودش را و همه دانایی های بشر را جذب کند و با آیات و روایات آن را پیش ببرد.

اگر کسی مکانیسم تولید دانش را به این شکل ببیند که یک استادی در افق بی نهایت دارد و از آنجا با او سخن می گوید، و از این طرف با دانش بشری کاملا آشنا باشد، جمع کردن این دو با هم یک قدم علم را به جلوتر خواهد برد. در این مسیر آیت الله یزدان پناه می فرماید اگر ظنی قدسی داریم در مقابل یقین وقتی قرار می گیرد به راحتی آن را کنار نگذارید…

این اتفاق پیچیده علمی که یک اندیشمند مسلمان هم اهل فکر باشد و هم دانش را داشته باشد و هم با آیات و روایات آشنا باشد. این چطور باید درس بخواند.

قطعا یکی از اتفاقاتی که می افتد این است که انس با این آیات و روایات وجود داشته باشد. با انس داشتن با کتاب و سنت مذاق به دست می آِید.

هر دانشی که بخواهیم تولید کنیم باید در آن مسیر باید خلق ایده کند. خلق ایده به معنای حرکت در خلاء و ایدۀ بی خود زدن نیست بلکه باید ناظر به واقع باشد و در مقام کشف واقع باشد. ولی به هر حال رو به جلو حرکت کردن نیاز به خلق ایده دارد. پس انس دائمی با بیان شارع نیاز است. باید دو چشم داشته باشد یک اندیشمند حوزوی. هم تراث و دسته بندی دانش و مسائل علم دست او باشد و هم نگاه به آیات و روایات.

برای اینکه این به دست بیاید باید در روال کار حوزوی برای انس با آیات و روایات برنامه داشته باشیم. حفظ کردن حالت حداکثری این انس است. ولی حداقلی اش هم دائمی خواندن قرآن و روایت است. اصل ارتباط با آیات و روایات این است که تسلیم و خضوع می دهد ولی این یک مسئله اخلاقی است. ولی این نحوه مطالعه یک کار علمی است. یک ساعت برنامه فهم قرآن و روایت داشته باشد. یک کتاب روایی را دور زده باشد.

انفصال از آیات و روایات در این مسیر اصلا خوب نیست.

یک مدل دیگر هم هست که باید جدی گرفته شود: توجه به آیات و روایاتی که دیگران استفاده کرده اند. یعنی آیات و روایات موضوعی. مثلا وقتی شهید مطهری می خوانیم از طریق ایشان با آیات متصل می شویم. آقا هم همین طور است. از این جهت کتاب طرح کلی فوق العاده کتاب خوبی است. این کتاب مجموعه ای از آیات را معرفی می کند. معارف قرآن آقای مصباح و حتی المیزان هم همین طور است. آیاتی که بزرگان استفاده می کنند سرنخ های خیلی خوبی به دست می دهد.

در کتب روایی جمع بندی من این است:

  1. نهج البلاغه که یک کتاب چند ضلعی است و کاملا ناظر به واقعیت بیرونی است.
  2. صحیفۀ سجادیه که هم معارفی است و هم معنوی و هم ناظر به عینیت.
  3. کتاب کافی.

البته باید خیلی بیشتر از اینها خواند ولی خوب جنس کافی چیز دیگری است. باید توجه داشت که برخی کتاب ها مثل الحیاه چارچوب فکری خودش را منتقل می کند.

  • کتاب های روایی ناظر به آیات. استاد عابدینی بحث های خودش را ناظر به آیات و روایات جلو می برد. تطبیق مباحث بر آیات خیلی مغتنم و قابل استفاده است.

حتی تفسیر نمونه هم با اینکه معمولی است ولی خیلی خوب است اگر با آن انس بگیریم.

اگر این کار را نکنیم در پژوهش های خودمان ضلع مهمی را نداریم برای پیشبرد دانش. پژوهش و فکر غربی دو ضلع دارد یکی تراث و دیگری واقع. در صورتی که این ضلع کتاب و سنت برای ما خیلی مهم است.

ما چند روش را خودمان دنبال کرده ایم:

یک مدل خواندن و حاشیه زدن و مباحثه کردن است.

یک مدلش هم الان در خانه اتفاق می افتد که هر کس یک نکته ای می گوید.

یک مدل سختگیرانه هم داریم که مثلا یک روایت را وسط قرار می دهیم و از زاویه های مختلفی به آن وارد می شدیم. این کار خیلی طول می کشید اگر چه خیلی پربار است.

لذا همین مدلی که الان داریم که می خوانیم و معنی می کنیم و یک نکته از آن صفحه می گوییم خیلی خوب است. البته ارتباط با اساتید و کلاس رفتن و دوره کردن مجموعه های روایی باید حتما باشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *