خانه / خانه طلاب جوان / نشریه های عهد / برگزیده عهد / سخنرانی – عالم زاده نوری – همایش خودسازی و جامعه سازی

سخنرانی – عالم زاده نوری – همایش خودسازی و جامعه سازی

بسم الله الرحمن الرحیم

دوران زندگی یک حوزوی دو دوره مهم و دو صفحه دیگرگو ن دارد. دوره اول، دوره رشد و تحصیل است و دوره دوم، دوره ثمر دهی و خدمت است. نمی توان فرض کرد که طلبه، رشد و تحصیل داشته باشد اما ثمر دهی و خدمت نداشته باشد. یعنی اگرکسی بگوید که من طلبه شده ام برای این که خود را بسازم، اشتباه کرده است. نهاد روحانیت را نساخته اند تا شما بیایید و از مزایای این نهاد استفاده کنید و در این سازمان بمانید و درس بخوانید تا خودتان رشد کنید و هیچ خاصیتی برای جامعه نداشته باشید. سازمان روحانیت، سازمانی است که یک رسالت اجتماعی بر دوش گرفته و می خواهد در کنار سایر اقشار اجتماعی گره ای را باز کند و باری از دوش جامعه بردارد و خدمتی بکند. بنابر این ما هم که اعضای این خانواده هستیم علی القاعده باید به عنوان اعضا و اجزای این نهاد این نقش را برای خود ببینیم. یعنی باید برای زندگی خودمان یک دوره دوم هم طراحی کرده باشیم.

برای این که مدل این دو دوره را در زندگی خودمان پیدا کنیم؛ یک طرح این است که تا چهل سالگی که دوره بلوغ فکری و شخصیتی است انسان باید خودش را جمع کند و بعد از آن به فکر این بیفتد که خدماتی را به جامعه ارائه بکند. و ممکن است کسی این طرح را استناد دهد به پیغمبر اکرم(ص) که ایشان نیز در چهل سالگی مبعوث شدند. یعنی ما اگر در ۲۰ سالگی وارد حوزه شویم و ۲۰ سال هم به رشد و تحصیل برسیم، در چهل سالگی فارغ التحصیل می شویم و از آن زمان باید به فعالیت های فرهنگی و خدمات اجتماعی بپردازیم. این طرح، یک طرح واقعی نیست. علاوه بر این که دو اشکال دیگر هم دارد. اول این که در طول دوره رشد در این طرح ما خود را نیروی آینده می بینیم. خودمان را مثل سربازی درون پادگان می بینیم که دارد برای جنگی در آینده آماده می شود. بنابر این در اینجا قعر جامعه را ندارد. مشکل دوم این است که انسان فکر می کند بعد از حدود چهل سالگی دیگر نیازی به رشد و تحصیل ندارد چون قبلا این دوره را گذرانده است و احساس نیازی به رشد ندارد. هر دو دید اشتباه است زیرا انسان مومن در هیچ دوره ای از دوران زندگی خود نمی تواند نسبت به اطراف خود بی تفاوت باشد. ما در اول تکلیف که مخاطب امر اقامه نماز هستیم، همان موقع مخاطب حکم امر به معروف و نهی از منکر نیز هستیم. یعنی همان روزی که تکالیف فردی بر ما واجب شده، تکالیف اجتماعی هم واجب شده است. و هیچ کس حق ندارد نسبت به مسائل اجتماعی بی تفاوت باشد. از طرف دیگر مگر پیامبر اکرم(ص) نفرمودند: «اطلبو العلم من المهد الی اللحد»؟ این نشان دهنده این است که ما همواره باید به دنبال رشد خود باشیم و هیچ وقت از این نکته غفلت نکنیم. بنابر این، این مدل، مدل درستی نیست.

برای رفع مشکلات ذکر شده در مدل قبلی، ما مدل دیگری را پیشنهاد می کنیم. طرح این گونه است که ما باید در ابتدای طلبگی عمده وقتی را که به حیات صنفی خود اختصاص داده ایم را باید صرف رشد و تحصیل کنیم چون در ابتدای طلبگی هویت ما یک هویت تحصیلی است. یعنی عمده سرمایه زندگی ما باید خرج خودمان شود. این کاملا مقبول است. اما چشم پوشی از جامعه هم که درست نیست پس بخشی از سرمایه زندگی خودمان و فعالیت های صنفی مان را باید اختصاص دهیم به اجتماع. اما اندازه هر یک چقدر باشد؟ در آغاز طلبگی اگر ما متن برنامه های خودمان را به خودمان اختصاص دهیم و در حاشیه به فعالیت های فرهنگی بپردازیم این مقبول و معقول خواهد بود. مثلا اگر ما فعالیت های طلبگی مان در آغاز طلبگی را به پنج قسمت تقسیم کنیم یک قسمت از آن را باید صرف خدمت به جامعه بکنیم و چهار قسمت دیگر را به رشد خومان اختصاص دهیم. این مدل هم با هویت طلبگی ما می سازد و هم آن وظیفه اجتماعی ما را تامین می کند. روزی هم که ما به دوره ثمر دهی رسیدیم این نسبت عکس می شود یعنی یک پنجم از فعالیت هایمان را برای تحصیل و چهار پنجم برای خدمت به جامعه  صرف کنیم. در بازه زمانی بین دوره رشد و دوره تحصیل نیز باید با یک شیب ملایمی سعی کنیم این نسبت ها را به هم تبدیل کنیم.

ورود به صحنه اجتماع احتیاج هم به آمادگی ها، ظرفیت ها و مهارت هایی دارد. اینها به مرور باید کسب شود.

یعنی اگر کل زندگی طلبه را پس از آغاز فعالیت حوزوی ۶۰ سال فرض کنیم، این ۶۰ سال در تقسیم اولیه به یک‏ دوره ۲۰ ساله و یک دوره ۴۰ ساله تقسیم می‏شود که رسالت‏های اجتماعی حوزه و کارآمدی طلبه عمدتا مربوط به دوره دوم است.

نکته بسیار مهم این که انتقال یک فرد از دوره اول به دوره دوم به صورتِ دفعی رخ نمی‏دهد. این دو دوره مرز ظریفِ خطی ندارند که گام‏نهادن به دوره دوم تنها در «یک‏ لحظه» رخ دهد. بلکه این انتقال به صورتی تدریجی، آرام آرام و طی زمانی طولانی صورت می‏گیرد. بنابراین مرز میان این دو دوره، طیفی است نه خطی. طلبه هر سال که پیش‏تر می‏رود، غلظت فعالیت‏های فرهنگی و خدمات اجتماعی در برنامه کاری او افزایش می‏یابد و از درجه حضور فعالیت‏های تحصیلی در برنامه او اندک اندک کاسته می‏شود. البته تحصیل علم هرگز از برنامه کاری طلبه حذف نمی‏شود. طلبه و بلکه هر انسانی موظف است از گهواره تا گور در جستجوی دانش باشد. اما میزان پرداختن به وظیفه دائمی دانش‏جویی در ادوار مختلف سنی متفاوت است.

آفتی که این مدل را تهدید می کند این است که اگر طلبه از همان آغاز طلبگی نسبت بین رشد و ثمردهی را را رعایت نکند و بیشتر به ثمردهی بپردازد به تعبیر آیه الله جوادی به آفت نهال فروشی حوزه دچار می شود. یعنی وجودی که خودش هنوز تنومند نشده است را از ریشه بیرون بیاوریم و کمتر رشد کند ممکن است در آینده نابود شود و از بین برود.

نقطه مقابل این آفت، آفت دیگری است. اگر طلبه حالت تحصیل را ادامه دهد نتیجه اش می شود همین پیرمردهایی که هنوز در درس خارج شرکت می کنند و فکر می کنند که روی بال ملائک راه می روند. این هم اشتباه است به خاطر این که پس این همه درسی که خوانده اند کی باید به درد جامعه بخورد؟

نتیجه این مدل این خواهد بود که ما از همان آغاز طلبگی تا انتها هر دو کار را با هم پیش می بریم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *