خانه / خانه طلاب جوان / نشریه های عهد / برگزیده عهد / سبک زندگی جهادی ؛ راه حلی برای تقابل خودسازی و جامعه سازی

سبک زندگی جهادی ؛ راه حلی برای تقابل خودسازی و جامعه سازی

علی مهدیان

تبیین مساله :

شاید اولین مشکلی که برای شروع یک حرکت توحیدی و مومنانه در زندگی انسان خودنمایی میکند، مساله «پرداختن به خود» میباشد. مساله ای که به این سادگی نمیتوان از کنار آن عبور کرد. پرداختن به خود و خودسازی در زندگی شیعی معنای عمیقی دارد و به این سادگی نمیتوان آن را کنار گذاشت. بزرگانی مانند علامه طباطبایی ادعا دارند مهمترین کاری که ما در طول زندگی داریم و هیچ کاری در اطوار زندگی به این اهمیت نیست مساله پرداختن به خود است. پرداختن به خود و خودسازی آن قدر اهمیت دارد که کسانی که مهمترین کار اجتماعی، یعنی امر به معروف و نهی از منکر را انجام می دهند، مورد خطاب قرآن قرار می گیرند که : أتأمرون الناس بالبرّ و تنسون انفسکم افلاتعقلون.

مساله رشد خود، مساله ساده ای نیست که با یک برنامه کوتاه روزانه جمع شود. مسیری که بین همه عرفا و صلحا متفقٌ علیه است این است که اولین سفر از چهار سفر یک انسان موحد، سفر خودش است که به سوی خدا باید واقع شود. به همین مناسبت است که کسانی که دست به یک زندگی ایمانی می زنند اولین کاری که می کنند این است که سعی می کنند تکلیف خود را روشن کنند. همین موضوع شاید عمیق ترین تفاوت یک مومن و یک منافق باشد. این هر دو حرف های نیک می زنند و کارهای نیک هم در ظاهر انجام می دهند، ظاهر هم به گونه ای است که به این سادگی ها قابل تشخیص نیست و شاید عده کمی از اهل بصیرت خوب متوجه شوند که یکی منافق است چون به فکر خویشتن خویش نیست. همین نکته که یک ارزش محوری در زندگی دینی است موجب شده زندگی انسان موحد با یک آفت اساسی روبرو شود ؛ آفت گوشه گیری و انزوا. این انزوا موجب شده که تا نام خودسازی به میان می آید، ذهن ها به سمت یک خودسازی منزوی منصرف شود. به هر حال چه بخواهیم و چه نخواهیم باید تکلیف خود را با این مساله روشن کنیم که تا چه اندازه به خود بپردازیم تا چه اندازه به دیگران. چه میزان به فکر خودسازی خود باشیم و چه میزان به فکر هدایت دیگران. چه میزان دست به تلاش بزنیم و چه میزان گوشه گیری کنیم؟

کمتر برایم پیش آمده که با رفقایی مومن که اهل کار تشکیلاتی باشند بنشینم و این مساله را به عنوان یک پرسش موجود در زندگی اجتماعی آنها مشاهده نکنم. زندگی که شیعه توصیه می کند قطعا یک زندگی گوشه گیرانه و منزوی نیست و اگر هم بعضی در این معنا شک داشتند عارفی مثل امام(ره) به همه موحدان جهان نشان داد و آموخت که زندگی عرفانی یک زندگی حماسی است. این را جوانان انقلابی درک میکنند و با این حال این را هم به همان حس ایمانی و توحیدی خود فهمیده اند که خودسازی اساس زندگی توحیدی است و حالا برای جمع این دو،  با مشکل مواجه می شوند.

تبیین راهبرد حل این مساله :

برای حل این مساله به دو صورت میتوان وارد بحث شد ؛ یکی این که بیاییم مباحث دانشی و عمیق را اولا مطرح کنیم و به حل این پرسش بپردازیم، دیگر اینکه می توانیم بیاییم و یک الگوی این زمانی را نشان داده، آن را تحلیل کنیم و بعد از توصیف این الگو به سمت داناییهای لازم حرکت کنیم. این دومی مسیری ملموس تر و عینی تر است و به همین دلیل اثرگذار تر و لذت بخش تر نیز می باشد.

الگوهای زیادی برای بررسی جمع این تضاد ابتدایی و ظاهری، یعنی تعرض کار فردی و جمعی می توان ارائه داد. شاید زیباترین الگو نیز زندگی اولیای الهی باشد. کسانی که قرار است برای ما اسوه ای زیبا و پایدار باشند و در این میان مثل همیشه قیام کربلا مانند گوهری تابنده جلوه نمایی می کند قیام کربلا یک مقطع از تاریخ نیست بلکه یک روح است در نسبت با زندگی شیعی و این یعنی می توان در هر زمان الگوهایی متناسب با آن پیدا کرد، الگوهایی که این روح را در خود نشان می دهند و البته این زمانی اند،  زندگی امام روح الله و زندگی شهدا و سربازان او از این دست هستند و در ادامه این جریان حرکتهایی که به تبعیت از همان روح تاریخی در شیعه شکل گرفته اند قابل طرح هستند. اردوی جهادی یک نمونه از همان مدلها است. خوبی اردوی جهادی این است که ما خود تجربه اش کرده ایم و پیش روی ما است.

توصیف مختصر اردوی جهادی با توجه به این مساله :

در اردوی جهادی بیش از هر زمان دیگر از خود کار می کشیم. بیش از هر زمان دیگر به فکر مردمیم. بیش از هر زمان دیگر بیداریم. بیش از هر زمان دیگر خسته می شویم، خسته از کار روزانه. کار هم که می گوییم، کار است یک کار حسابی و خسته کننده. حل یک نیاز بالفعل اجتماعی در یک روستای دور افتاده،  ساختن مسجد و مدرسه و حمام و امثالهم در کنار کلاس درس با کودکان و جوانان. سر زدن به مردم محروم و خلاصه هر کار که بگویی. در همه این زمانها ظاهر کارها پرداختن به دیگران است اما آن چه عجیب است این است که وقتی در جلسات شبانه از نیروهایی که با حال خستگی و بیحالی می آیند دور هم می نشینند تا با هم آن چه فهمیده اند و دانسته اند را درمیان بگذارند، می پرسی چه حالی داری حرف از یک ارتباط صمیمی تر و نزدیک تر با خدا می زنند. شبها بیش از هر زمان دیگر همین بچه ها را میبینی که بیدار می شوند تا نماز شب بخوانند. خیلی از این بچه ها می گویند ما در سال اهل بسیج و کار تشکیلاتی و درس و مشقیم.  شبها با این خستگی هم نمی خوابیم اما هیچ وقت مثل این جا علاقه به برخاستن و مناجات با خدا نداریم. هیچ وقت این همه عطش مناجات با خدا نداریم. ما عمرا با این میزان خستگی در هیچ هیاتی و هیچ دعایی شرکت نمی کردیم اما این جا می آییم و می نشینیم. اساسا احساس می کنیم بیش از همه اوقات این جا دل آماده تری داریم.

این جا است که انسان پرسش عمیق همیشگی خود را به یاد می آورد. چه شده؟ چگونه ممکن است؟ من بیش از همه زندگی ام به فکر کار بیرونی و هدایت دیگرانم بیش از همیشه هم خسته می شوم چگونه است که بیش از همیشه احساس خودسازی می کنم؟

عجیب است که در تحقیقاتی که در یک اردوی جهادی انجام شد، بیش از نود و پنج درصد نیروها اصلی ترین هدف خود را از شرکت در این اردو خودسازی و پرداختن به خود معرفی کرده بودند. از این تعداد، جمع کثیری اساسا علت حضور خود را تنهایی و انزوا نام برده بودند. حال آنکه کسانی که در این اردو ها شرکت کرده اند خوب می دانند این اردوها اساسا جایی برای تنهایی باقی نمی گذارد دائما فعالیت است حتی اگر فرصتی برای تنهایی در نظر گرفته شود دوستان شوخ و پرنشاط همان را با شوخی و مسخره بازی می گیرند .

عجیب است که عمیق ترین فکرها را نیروها در این اردو انجام می دهند. عمیق ترین تاثیرات روحی را در این اردو می گیرند. بهترین حال مناجاتهایشان تجربه ای است از این اردو. اساتیدی مثل استاد پناهیان که به هر حال با جوانان زیاد نشست و برخاست دارد، در یک منبر می گفت : نمی دانم اردوی جهادی بیشتر اثر معنوی در جوانان ایجاد می کند یا سفر حج. این را در یک اردو از همه شرکت کنندگان پرسیدم عده ای حاضر نبودند هیچ اردو و سفری را با این سفر مقایسه کنند و عده ای تنها سفر کربلا یا حج را قابل مقایسه دانسته بودند. راستی این عجیب نیست؟ یک سفر به قصد حل مشکلات اقتصادی و فرهنگی یک منطقه با یک سفر عبادی و زیارتی مقایسه می شود؟  قبل از این که بررسی کنیم نتیجه این مقایسه چیست،  اصل این مقایسه هم جالب است.

در این باره خیلی می توان سخن گفت. توصیف اردوهای جهادی به لحاظ رشد روحیه تعبد و دعا و معنویت در کنار توصیف اردوی جهادی به عنوان یک اردوی خدمت رسانی و محرومیت زدایی یک پارادوکس به نظر می رسد. این پارادوکس ها حیثیت بعضی سبکهای زندگی ایمانی که دیگران به ما آموخته اند زیر سوال می برد. این پارادوکسها در سبک زندگی که از امام آموخته ایم زیاد دیده می شود. این ها را بارها و بارها روضه خوانها برایمان گفته بودند ولی به چشم ندیده بودیم. عجیب این است که چرا حاضر نیستیم بیاییم سر این سفره بنشینیم و این تناقض ظاهری را یک بار برای همیشه حل و فصل کنیم؟

چارچوب دانشی لازم برای تحلیل مساله :

مساله این جا است که اساسا دعوای خودسازی و هدایت دیگران یک دعوای واقعی نیست یعنی اساسا دعوا این جا نیست. مساله و جبهه بندی بین خودسازی و خودسازی است. ما خیال می کنیم یک خود داریم و یک دیگران و پرداختن به این دو با هم تنافی دارند.  این مشکل مربوط به نظام فکری ما است که انسان را موجودی مکانیکی تلقی کرده ایم نه یک موجود عمیق پیچیده صاحب روح. انسان اساسا یک شخصیت ندارد بلکه او دو شخصیتی است، دو شخصیت درگیر با یکدیگر. او باید انتخاب کند که کدام یک را اصل و کدام را فرع دیگری قرار دهد.کدام شخصیتش باید آزاد باشد و کدام یک به نفع او محدود شود. یکی از این دو شخصیت اصیل است و هویت انسانی انسان را شکل می دهد، وقتی او آزاد است انسان احساس کرامت می کند، احساس آزادی می کند، این انسان دوست دارد خوبی کند و هدایت کند و در بیرون حماسه بیافریند. این انسان نمی تواند دیگران را با خود همراه نکند.  اما شخصیت دوم یک شخصیت توهمی و حیوانی است البته برای رشد انسان نیاز است که باشد اما اگر اصل قرار بگیرد انسان احساس سرخوردگی و شکست می کند.  همان زمان که لذت حیوانی می برد در درون خود با یک احساس ذلت روبرو است این احساس ذلت درونی با خودخواهی و تکبر همراه است این انسان نمی تواند دیگران را همراه خود ببینید.

این توضیح را نیز باید اضافه کرد که انسان می تواند در بعد انسانی خود رشد کند اما در همان جا نیز در هر مرحله از رشد می تواند دو وضعیت بگیرد ؛ وضعیت استقلالی و خودخواهانه و وضعیت آلی و خدا خواهانه.

در هر مرحله ای از رشد معنوی، انسان می توان متوجه خود محدود باشد و خودش را با قید محدودیت هایش طلب کند و می تواند خود منهاض از محدودیت را ببیند، خود واقعی اش را ببیند، این ویژگی انسان صاحب روح است. او می تواند یک وضعیت آیه ای بگیرد و می تواند وضعیتی مستقل داشته باشد.

پس جبهه بندی اصلی بین انسان و انسان است نه انسان و دیگران. مشکل اصلی درون روح ما است این مشکل در عمیق ترین وضعیتهای انفرادی ما وقتی که در حال مناجات محض با خداوند هم هستیم وجود دارد چون روح ما در همان زمان حاضر است و این یعنی دو طرف دعوا هم همان جا حضور دارند. بعلاوه در بهترین و عاطفی ترین صحنه های هدایت و کمک به دیگران هم این دعوا هست چون هر دو طرف دعوا در همان زمان هم وجود دارند. پس مساله خودسازی مساله ای است که بر کل زندگی ما سایه افکنده است. همیشه هست. در هر لحظه ای وجود دارد.

شیطان سالهای سال گرم عبادت خداوند بود و در این وادی رشد فوق العاده ای هم داشت از حیطه حیوانیت هم خود را رها کرده بود به حیطه ملائکه هم ورود نموده بود. اما شخصیت خود را آیه تعریف نکرد شخصیتی مستقل شد در همان مقام با همه آن قدرتها که ناشی از رشد روحی او بود،شد شیطان. این موجود پست، خدا را خوب می شناخت، اهل بیت را خوب می شناخت، قیامت را هم خوب می شناخت، اما شیطان بود و آن قدر توان جمع کرده بود که بتواند خیلی ها را هم با خود همراه کند. تفاوت این موجودات با یکدیگر در انتخاب وجودی آیه و خدانما در مقابل وجودی مستقل و خودنما است. این در همه مراتب ممکن است.

در بحث عقل و تعریف آن در اصول کافی روایت خلق عقل و جهل را باید مورد دقت قرار داد ؛ هم عقل را و هم جهل را خداوند آفرید. به هر دو وقتی گفت به پیش بروید، پیش رفتند. اما به جهل وقتی گفت برگرد برنگشت و عقل را وقتی گفت برگرد برگشت. این برگشت به سمت خدا، ویژگی آیه است موجودی که می تواند خداوند را نشان دهد خود را محو در او ببیند خود را نبیند. این ویژگی عاشق است در مقابل یک مستکبر خودخواه.

با این حساب باید گفت دعوای خودسازی و دیگر سازی اساسا بر اساس یک رویکرد اشتباه شکل گرفته است. ریشه مشکل جای دیگری است و قبل از طرح آن نباید وارد بحث شد.  دیگر سازی مقابلش خودسازی نیست. بلکه مقابل خودسازی همان خودسازی است. و بر همین اساس مقابل دیگر سازی هم دیگر سازی است. چرا که این خود است که همه جا حاضر است و اقدام می کند. توجه داریم که با این نظام فکری که توضیح داده شد، رفتارهای فردی ما نیز کاملا یک رفتار اجتماعی تلقی خواهند شد، چرا که نقش اساسی در تاثیر گذاری در دیگران با رشد انسان گره خواهد خورد انسانهای متکبر نه توان تاثیر گذاری در دیگران دارند و نه اینکه تاثیراتی که می گذارند قابلیت تغییر دیگران را دارد. وقتی انسان موجودی صاحب روح است، می توان ادعا کرد که رفتارهای انسان نیز روح دارد با این حساب رفتارهای انسان به شرطی موثر می شوند که مقبول خداوند باشند و این یعنی به شرطی عمل تاثیر بیرونی دارد که روح آن درست باشد. این است که مساله نیت عمل، یکی از مهمترین ابواب تحلیل عمل خواهد شد.  هم هابیل و هم قابیل یک رفتار واحد انجام دادند اما از یکی پذیرفته شد دلیلش هم روح تقوایی بود که در یکی بود و در دیگری نبود. قرآن در آن جا که می فرماید رجال لا تلهیهم تجاره و لا بیع عن ذکر الله ، در واقع اشاره به این موضوع دارد که خودسازی و رشد انسانها در حین تجاره و بیع واقع می شود چرا که «ذکره شفاء» است و این یعنی رشد انسان. اما در ادامه همین آیه خداوند می فرماید کسانی که کفر ورزیده اند اعمالشان کسراب است که تشنه از دور آن را آب می بیند همه خصوصیات آب را هم دارد اما اثر آب را ندارد و تشنه را سیراب نمی کند. این همان تاثیر روح رفتار در کالبد رفتار است. لذا کسانی که به رشد روحی خود در یک رفتار فردی محض بپردازند با این رویکرد در واقع دارند کار محرومیت زدایی انجام می دهند. همان طور که کسانی که در حال خدمت به خلقند در حال رشد روحی خود هستند و خودسازی می کنند. این دو اساسا با هم تهافتی ندارد با هم جمع می شود چرا؟ چون انسانی که وجودش آیه خداوند می شود و رشد می کند، مسانخ و شبیه خداوند می شود خود را به صفات او نزدیک می کند، شبیه خلیفه های الهی می شود، لذا معصومین در نگاه شیعه هم  امر و نهی می کنند و رهبرند و هم الگو و اسوه  شیعه می باشند.  وقتی کسی شبیه خداوند شد امکان ندارد صفات الهی در او تجلی نکند. اگر تجلی نکرد یعنی او در مسیر الهی حرکت نمی کند.

تبیین مساله بر اساس رویکرد جدید :

با این توضیحات حالا باید سوال کرد که اولا کسانی که عبادتهای فردی دارند با کسانی که خدمت به خلق می کنند چه تفاوتی  را احساس می کنند؟ چون به هر حال این دو کار و این دو عمل به نظر می رسد با هم تفاوتهایی دارند و به یک صورتی روبروی هم قرار می گیرند. ثانیا چرا روشهایی مثل اردوی جهادی برای ما حس عبادت را بیشتر ایجاد می کند حال آنکه ما در زندگی خود در بیرون از اردوی جهادی هم کارهای خوبی می کنیم ولی این مقدار حس عبادت و رشد نداریم. ثالثا اساسا در یک زندگی نسبت کارهای فردی و تنهایی مثل نماز و دعا و مناجات و مطالعه و فکر با کارهای جمعی مثل محرومیت زدایی و هدایت و تبلیغ و کمک به خلق و امثالهم چگونه باید تعیین شود؟

وقتی که ما کل زندگی یعنی همه رفتارهای فوق را برای یک هدف واحد تعریف کردیم یعنی خودسازی و خدایی شدن انسان، حالا سوالات فوق سوالات درستی خواهند بود. این ها در واقع این مساله را مورد پرسش قرار می دهند که کارکردهای رفتارهای مختلف مثل مناجاتها از یک سوی و خدمت به دیگران از سوی دیگر، برای خودسازی  چه می باشد .

هر رفتاری و هر مدل رفتاری قابلیتهایی دارد و آثاری دارد و البته آفتهایی هم دارد که باید به همه آنها توجه کرد.

۱-تحلیل رفتارهای فردی :

رفتارهای فردی و مناجاتهای شبانه آثاری دارد از جمله اینکه انسان را مستقیما با راز عالم مواجه می کنند. انسان خود را مستقیم با خداوند روبرو  و از کثرات دور می کند. احساس حضور در او ایجاد می شود، این قابلیت ایجاد می شود که او بتواند  خود را با یک وضعیت آیه ای و آلی ببیند و لحاظ کند. این ارتباط خصوصی در او احساس صمیمیت و رفاقت با خداوند ایجاد می کند،  او به خویشتن انسانی خویش متوجه می شود و خلاصه لذت رشد معنوی و داشتن روحی توحیدی را می چشد. اما آفات این روش این است که به دلیل لذت معنوی مفرطش احتمال یک نوع عجب و خودخواهی در فضای معنوی برای انسان ممکن است چون نفس ما در صحنه عبادت حاضر است امکان توجه استقلالی در فضای تنهایی بالا است. این طور نیست که در همه وضعیت مناجات انسان محو خداوند باشد وضعیت تنهایی موجب می شود انسان گاهی هم مشغول نفس خود شود بعلاوه که این روش یک دشواری دارد و آن این است که دعایی که باید واقع شود گاهی به صورت تخیلی محقق می شود و نه واقعی علامه طباطبایی ذیل آیه اجیب دعوه الداع اذا دعان می گوید دعا می تواند در نظام تخیلی انسان شکل بگیرد نه به صورت واقعی و فطری. ایشان می گوید احتمال دارد انسان احتیاجات واقعی خود را نشناسد و امکان دارد او خداوند را دقیقا نشناخته باشد،  انسان نه خداوند را خوب و عمیق و با قلب و وجود خود شناخته است و نه خود را و محرومیتها و نیازهای واقعی خود را. این موجب می شود که تاثیر این دعا آن قدر ها عمی ق نباشد چون دعا واقعا به شرایط خود که مبتنی بر شناخت واقعی تر خداوند و شناخت واقعی تر خود و نیازهای خود است صورت نگرفته است. بعضی از روشها می تواند این آفات را کمرنگ کند مثلا دعای برای دیگران تا اندازه ای این اثر را کم می کند یا توسل به اهل بیت و معصومین همین طور است حتی بعضی مناجاتها را در کنار دیگران انجام دادن موثر است. روضه خواندن و ذکر مصائب اهل بیت در این جهت موثر است.  همه اینها مشکل را کم می کنند ولی مشکل هست. خصوصا که بخشی از مشکل که مربوط به شناخت خود و نیازهای واقعی خود می باشد اساسا واقع نمی شود مگر با عمل و دست زدن به اقدام. با این حال این مدل رفتاری یکی از موثرترین مدلها در رسیدن به خدا است و به گونه ای است که هم لذت بخش است و هم رضایت بخش. مومن این مدل را اگر کنار بگذارد احساس فقر و نداری در روز و در کارهای روزانه می کند و این قابل کتمان نیست.

۲-تحلیل رفتارهای اجتماعی :

اما رفتارهای بیرونی و اجتماعی نیز قابلیتها و ظرفیتهایی برای خودسازی دارند و البته آفتهایی را هم دارا می باشند. قابلیتهای این رفتار این است که انسان به دلیل پرداختن به دیگران و نیازهای دیگران، آن هم دیگرانی که مثل خود او مخلوقند ساده تر خود را کنار می گذارد و فراموش می کند. این روشها برای عدم توجه به خود قابلیت بیشتری دارند. ثانیا انسان در مواجهه با دیگران که هر کدام در بعدی از وجود خود قوی تر از انسان هستند، شناخت عمیقتری از خداوند به دست می آورد. و نداراییهای خود را نیز بیشتر می شناسد. ثالثا انسان روحیه اقدام و عمل و مبارزه با خود توهمی اش را در این فعالیتها بیشتر خواهد داشت.

شاید بتوان گفت با یک رویکرد عمیقتر، وجهه تبری در رفتارهای اجتماعی بیشتر است و وجهه تولی و محبت در رفتارهای انفرادی عمیق تر است.  در رفتارهای اجتماعی قابلیت مبارزه با خود حیوانی انسان بیشتر است. قابلیت مبارزه با مستقل دیدن خود، بیشتر است. اما در رفتارهای فردی قابلیت حرکت و توجه به سمت منبع نور و هدایت بیشتر است. در رفتارهای اجتماعی انسان داراییهای خود را نیز بیشتر می شناسد او خود واقعی اش و تواناییهای واقعی اش را هم بیشتر می شناسد. دقیقا نسبتی که عمل با ایمان دارد و اثری که عمل در ایمان دارد را در این فضا میتوان توضیح داد. نسبت عمل به ایمان و ایمان به عمل که یک نسبت متقابل و تشدید کننده در هر دو طرف است در رفتارهای اجتماعی و تنهایی قابل مشاهده است.

من فراموش نمی کنم که یک شب از اردوی جهادی را به این مساله اختصاص دادیم که با هم بحث کنیم درباره این مساله که : اردوی جهادی چگونه به رشد فردی ما کمک می کند؟ بخشی از پاسخها حول این نکات دور می زد که تا کنون بیان شد اما بیشتر پاسخها این ها نبود، بلکه این موضوع بود که ما وقتی کار می کنیم احساس محبت بیشتری به امام زمان پیدا می کنیم. محبت وقتی خود را به عمل نمی کشد انسان را اقناع نمی کند وقتی پای محبت تا عمل کشیده می شود انسان احساس رشد عمیقی در محبت خود می کند. نکته اساسی که کارهای شیعیان را از دیگران جدا می کند و در زندگی شیعی نقش بازی می کند همین است که هدف یک شیعه نوکری امامش می باشد او در ورای همه این فعالیتها و به عنوان هدف نهایی، او را می خواهد و رضایت او را. و این موجب می شود که دست به اقدام و حماسه بزند. خدمت به خلق یک هدف متوسط است.  هدف نهایی، او است. و این موجب می شود که انسان از توجه به کثرات که اولین آفت کارهای جمعی و گروهی است تا حدی بتواند خلاص شود. رفتارهای اجتماعی و گروهی اگر چه فوایدی که بیان شد دارند اما یادمان باشد که آفاتی هم دارند، آفاتی که ناشی از روبرو شدن با دیگران است و این موجب غفلت از ذات خدا است. روحیه کثرت بینی انسان موحد را آزار می دهد. حتی پیامبر هم بعد از ارتباط با مردم استغفار می کرد و این ناشی از اثر وضعی این رفتارها است.

بعلاوه که انسان فرصتی برای انس با او و نگاه کردن به او نیاز دارد که باز این ارتباطات با دیگران به گونه ای مانعیت ایجاد می کنند. البته این به صورت طبیعی در این رفتارها هست لذا است که برای کمرنگ شدن این آثار منفی طبیعی توصیه می کنند که ذکر را در حین عمل پر رنگ کنیم.  بسم الله قبل از هر کار بگوییم.  ذکر هم به گونه ای باشد که در روح ما موثر باشد. و این را در اردوی جهادی به خوبی می توان مشاهده کرد.  آن ذکرهای مفصل و زیاد که به زبان خود دوستان جهادی،  از اول تا آخر کار و در حین کار  انجام می شود به نحوی که کار مهفوف به ذکر می باشد همین مسیر را دنبال می کند.  ذکر هایی که با زبان خود جهادی ها سروده شده و فضایی خاص ایجاد می کند.  این ذکر ها وقتی سر کار عملگی نیست انگار چیزی کم است و باید اضافه شود.

۳-اهمیت کار تشکیلاتی :

نکته آخری که باید بیان شود این است که انسان دوست دارد شبیه خداوند شود او دوست دارد شبیه محبوب خود باشد و این واقع نمی شود مگر اینکه به یک جمع و گروه و سپس به یک جامعه توحیدی بپیوندد. کار تشکیلاتی و ارتباط وجودی و روحی و احساس تعلق به یک تشکیلات به غیر از ویژگیهای فوق این اثر را دارد که انسانها با هم موجودی دیگر را تشکیل می دهند. موجودی به نام تشکیلات این موجود هم روح دارد، اما قابلیتها و تواناییهایش بیش از من است. او به خداوند شبیه تر است. این مجموعه قدرت نوکری و خدمت بیشتری هم دارد. توان مقابله با شیطان هم در او بیشتر است اساسا قابل شکل گیری نیست مگر بر اساس محبت توحیدی. در جامعه کبیره امام هادی می فرماید بموالاتکم ائتلفت الفرقه این ها نشان می دهد که حرکت به سمت خدا اساسا واقع نمی شود مگر با شکل گیری یک گروه توحیدی و یک جامعه توحیدی. جوامع توحیدی به سمت خداوند رشد نمی کنند و حرکت نمی کنند مگر اینکه این ارتباطات معنوی و توحیدی در آنها شدت پیدا می کند. این درسی است که الگوهای رفتاری چون هیات و اردوی جهادی به ما یاد داده اند. بسیاری از زشتیهای ما در دل یک جمع معنوی کمتر به چشم می آیند و این یک نکته عمی ق هستی شناسانه است. که اساسا جمع توحیدی زشتیها را آب می کند و از بین می برد. تجمیع اراده ها اثر عمیقی در خودسازی دارد. این اثری است اضافه بر رفتارهای اجتماعی. اثری است که تشکیلات دارد.

ریشه یابی مساله و جمع بندی :

با توضیحاتی که داده شد یک نکته خوب خودش را نشان می دهد و آن اینکه کار اجتماعی اگر درست انجام شود، اثرش این است که احساس کار فردی و ارتباط فردی با خدا را در انسان زیاد می کند. چون انسان همه این کار را برای نزدیکی به خدا می خواسته.  اما این کار به دلیل ویژگیهایش کاستیهایی داشته که جز با کار فردی و ارتباط فردی با خدا جبران شدنی نیست و کار فردی هم اگر درست انجام شود اثرش این است که احساس کار جمعی و کمک به خلق در انسان زیاد می شود. این که امیرمومنان فرمود متقین زاهدان شب و شیران روز هستند در واقع دوروی یک سکه را بیان میکند آن چنان شبی آن چنان روزی را میطلبد و آن چنان روزی آن چنان شبی را. این است که میبینیم در اوج خستگی و اوج تلاش روزانه بچه های جهادی دوست دارند مراسم مناجات داشته باشند. دوست دارند شبها بیدار شوند و مناجات کنند. اساسا هر چه کار بیشتر میشود احساس نیاز هم بیشتر میشود. شاید اساسی ترین ویژگیهای اردوی جهادی این است که اگر چه رفتاری اجتماعی است اما روح شیعگی در حین عمل در آن وجود دارد ؛ این که به نیازهای محرومین بپردازیم، این که برای خدا قیام کنیم، این که سربازی امام زمان کنیم، این که دائم در حین کار متذکر او باشیم، اینها همه احساس رشد و خودسازی را در ما ایجاد میکند و دلها را برای ارتباط با خدا آماده میکند. لذا کسی که باید با کلی مقدمات جسمی به ارتباط عمیق با خدا میرسید مثلا در یک فضای تنها و در یک وضع بدون خستگی، هم او در این جا با کوچکترین تلنگری سیم ارتباطش با خدا وصل میشود. وقتی با بدن خاکی و خسته، غروبها، پشت وانت یا کامیون، از سر کار برمیگردد،کوچکترین اشاره و ذکری همان تحول درونی را درش ایجاد میکند که دنبالش میگشت.  این به دلیل همه این پارامترها است. این ها موجب شده جهادیها در این مدت خود را بهتر بشناسند. آنها در هنگام کار خود را اسیر کثرات نکرده اند و توجهشان به خدا بوده در این وادی به هم کمک کرده اند. خدا را و زیباییهای او را هم بهتر شناخته اند.برای محبتشان به امامشان با خودشان جنگیده اند و این همه کارها را جنگ با خود حیوانی و پست خود تلقی کرده اند. این چنین جمعی به سهولت به مقام دعای واقعی و نه تخیلی نائل میشود. دعایی که از اعماق یک وجود محدود و ندار نسبت به یک ذات دارا شکل میگیرد.

مشکل ما این است که میآییم کارهایی که حیوانیت انسان و غفلت از خدا و توجه به نفس مستقل انسان را زیاد میکند و در چنین فضایی شکل گرفته و طراحی شده را  با رفتارهای فردی و دعاهای نیمه شب مقایسه میکنیم و بعد خیال میکنیم خودسازی یعنی آن. حال آنکه همان مشکلات، در همان رفتارهای انفرادی و انزواهای شخصی و خودخواهانه هم قابل رویت بود، منتها کسی مثل امام روح الله را میخواست که به ما بیاموزد و روضه واقعی کربلا را او برای ما بخواند، تا دیگر نپرسیم خودسازی چگونه با دیگر سازی جمع میشود.

اساسا کلاس این پرسش پایین است چون هم خودسازی و هم دیگر سازی اش در یک نفس خودخواه دیده شده است . تز جدایی دین و دنیا ناشی از همین رویکرد به سبک زندگی است رویکردی که انسان را اساسا با نفس حیوانی و مستقل بینش لحاظ میکند. پس زمینه این پرسش این رویکرد به انسان است. حال آنکه در کلاس انسانیت انسان، خودسازی همان دیگر سازی است و رفتارهای فردی با خداوند با رفتارهای اجتماعی اساسا با هم مکمل و لازم و ملزومند. قطعا هر یک حذف شوند دیگری را هم تضعیف میکنند.

نسبت این دو رفتار و میزانشان هم بستگی به وضعیت هر فرد به لحاظ روحی و معنوی از یک سو و شرایط محیطی و بیرونی از سوی دیگر دارد. منتهی باید این را هر کس بداند که هر یک در اهداف دیگری چگونه نقشی اساسی بازی میکند.

جمع بندی مبانی تحلیل مساله :

۱-تقابل خودسازی با توجه به دیگران تقابل واقعی نیست. تقابل اصلی بین دو خود در درون انسان است ؛ خود حیوانی و انسانی و بلکه خود خدانما و آیه ای با خود مستقل و محدودیت بین.

۲-در یک مسیر توحیدی خودسازی و جهان سازی با هم تقابلی ندارند بلکه تعاضد دارند و اساسا این دو یک چیزند و دوئیتی نیست. دوئیت بین روشها است والا انفرادی ترین رفتارها میتواند جامعه سازی تلقی شود همان طور که ممکن هم هست انفرادی ترین عبادتها کفر افزا باشد نه انسانیت افزا و اجتماعی ترین رفتارها میتواند خودسازی به معنای خود عالی انسانی باشد همان طور که ممکن هم هست اجتماعی ترین رفتارها خودخواهانه و در مسیر رشد روحیه تکبر و فردیت و حیوانیت انسان باشد.

۳-روشهای مناجاتهای فردی و تنهایی، توجهات توحیدی و محبتی را در انسان رشد میدهد و روشهای اجتماعی و جمعی توجهات از خود گذشتن و تبری گونه را در انسان رشد میدهد. آفت مناجاتهای فردی خودخواهی و وجود نقص در تحقق واقعی دعا است و آفت رفتارهای اجتماعی غفلت و فراموشی خدا است.

۴-این دو روش وقتی با چاره اندیشی نسبت به آفتهایشان و به صورتی درست انجام میشوند، احساس نیاز به مدل دیگر را با خود به همراه دارد.  زهد در شب نیاز به شیر روز بودن را ایجاد میکند و شیر روز بودن نیاز به زهد در شب. این دو به دلیل نقائص طبیعی که دارند انسان را به سمت یکدیگر هل میدهند

۵-تناسب رفتارهای فردی و جمعی بستگی به ویژگیهای هر کس و فضا و محیط و شرایط او دارد.

۶-کار تشکیلاتی به خودی خود یک حرکت به سمت خدا است و مرحله ای است که در مسیر خودسازی و دیدن خدا باید از آن عبور شود. ایجاد تشکیلات و گروه، شکل دادن به موجودی است که با وجود کثرات زیاد، رویکردی وحدانی و خدایی پیدا کرده و این خود موجب رشد روحی هر فرد در آن میشود. جمع هم خود در حرکت به سمت خدا موضوعیت دارد و هم در رشد هر فرد نقشی بی بدیل ایفا میکند تاثیر تواصی به حق و تواصی به صبر در نجات انسان از خسران و رشد او آن قدر زیاد است که خداوند آن را به صورت خاص بعد از عمل صالح معرفی و اشاره مینماید.

تحلیل مجدد اردوی جهادی بمثابه یک کار اجتماعی :

با توجه به این نکات میتوان اردوی جهادی را بمثابه یک روش و یک سبک کار جمعی مورد بررسی و تحلیل قرار داد تا ببینیم این کار جمعی چه ویژگیهایی دارد که آن را از دیگر کارهای تشکیلاتی جدا کرده است و موجب شده این کار بتواند قابلیت خودسازی و رشد را نیز به شدت داشته باشد. به گونه ای که هم احساس خودسازی در حین عمل وجود دارد و هم احساس نیاز به تنهایی و خلوت با خداوند در نیروها بیشتر میشود.

چند ویژگی که با توضیحات فوق فهمیده میشود این است که اولا در این سبک زندگی تصمیم و عزم نقش جدی بازی میکند این تصمیم با مهاجرت و تغییر فضای زندگی دائما به افراد گوشزد میشود. ثانیا در این سبک زندگی، جنس کارها به گونه ای است که کمک به دیگران و حرکت آنها به سوی خدا درش ظهور و بروز بیشتری دارد. این نکته مهمی است که ظهور و بروز بیشتر یک نکته در کار موجب میشود خود عمل بتواند نقش یک ذکر دائمی را داشته باشد کارها نسبت به معانی و فرهنگها و روحهای رفتاری وضع مشابهی ندارند بعضی کارها وضعیت آیه ای تری نسبت به روح رفتاری خود و یا یک نکته معنوی دارا میباشند به گونه ای که تا به آن دست زده میشود به سرعت آن معنا حس میشود به عنوان مثال وظیفه مادری به سرعت حس ربوبیت خدایی را در انسان ایجاد میکند حال آنکه مثلا پدر بودن حس رزاقیت یا تدبیر الهی را جنس کارها به دلیل ویژگی هایی که دارند با هم فرق میکند از حیث توجه به خداوند یا امام زمان هم کارها مشابه هم نیستند به عنوان مثال جنگیدن در میدان نبرد با کفار حس تبری و تولی را بیشتر در انسان رشد میدهد. ثالثا در این سبک کار انسان با محرومیت دیگران مواجه میشود محرومیت به شکلهای مختلف در این فضا دیده میشود. محرومیت دیگران از یک سو و محرومیت و ناتوانی انسان از سوی دیگر. یادم است روزی حاج عبدالله والی در یک روستای دور افتاده بشاگرد دستانش را بلند کرده بود  و گریه میکرد که خدایا! من والی، بیش از این نمیتوانم. آن روز دعای فرج امام زمان رنگ و بوی دیگری داشت. رابعا کل فضای اردو آمیخته با ذکر است. دیوارها، شعارها، شعرها و خلاصه، ذکر زبانی جمعی و گروهی در این فضا به شدت نقش بازی میکند. خامسا افراد به یک گروه و تشکیلات وابسته اند و این موجب میشود خود را  متعلق به موجودی خدایی تر  ببینند. و هویت گروهی پیدا کنند هویتی توحیدی. سادسا افراد زیباییهای زیادی را هم در این فضا مشاهده میکنند مثلا زیبایی رشد یافتگی دوستانشان در ابعادی که آنها در آن ابعاد ضعیفترند. این را به وفور در اردوی جهادی دیده ام که هر نیروی جهادی خوبی های دوستانش را میبیند و به آن غبطه میخورد دیدن خوبیهای دوستان در اردویی که به نیت خوبیها شکل گرفته بیشتر دیده میشود.

به طور خلاصه میتوان گفت در کارهای اجتماعی باید قالب کار را طوری طراحی کنیم که تذکر در آن شدید باشد این موجب میشود آفت اصلی کار که غفلت است دامن گیر ما نشود بعلاوه نیت اولیه که کار برای خدا بوده منحرف نگردد و اخلاص از دست نرود این جمله رجال لا تلهیهم تجاره و لابیع عن ذکر الله باید یک جمله راهبردی در کارهای جمعی تلقی شود. برای این که این اتفاق بیفتد باید کار را پیچیده به ذکر تعریف کنیم آن هم ذکری که توسط خود افراد و مجریان اتفاق میافتد بعلاوه کار خودش باید به گونه ای باشد که ظهور زیباییها و خوبیها و نیتهای خدایی درش بیشتر باشد لذا نزدیک شدن به صحنه عمل از یک سو و انجام کار به صورت تشکیلاتی از سوی دیگر و طراحی کارهای ولو اقتصادی با نیت و رویکرد فرهنگی، همه در این مساله موثرند. این در اردوی جهادی به خوبی دیده میشود که یک کار کوچک اقتصادی چگونه در آن واحد آثار عمیق و گسترده فرهنگی همراه دارد. اگر همه کارها با اهداف فرهنگی طراحی شوند کار خودش را با بعد انسانی انسانها به صورت درگیر، تعریف میکند. و این خودش ذکر دائمی در کار را موجب میشود چون ما در واقع اهداف کار را که دائما مورد تذکرند مورد توجه قرار میدهیم. بعلاوه کارها باید به گونه ای باشند که کمک به غیر و عدم توجه به خود درشان دیده شود. این هم با طراحی کار برای نیازها ملموس دیگران، امکان پذیر است به شرطی که همان طور که بیان شد، هدف نهایی، نیازهای فرهنگی و واقعی و انسانی آنها باشد. خودِ کار باید از قبل با این رویکرد برای هر نیرویی بازخوانی و توضیح داده شود تا با این توجهات دست به اقدام بزند.

این ها را باید اضافه کنیم به این موضوع اساسی که کار باید با یک جمع شیعی تعریف شود.  وقتی این شد بعد تذکر کار فوق العاده قوی میشود. جمع شیعی چند خصوصیت دارد ؛ یکی این است که این جمع  بر اساس روابط عاطفی و محبتی شکل گرفته است. دوم این که در این جمع کار برای امام زمان و محبت حول او بسیار عمیق و برجسته است. این موجب میشود که اکثر روابط فیمابینی از این جنس باشد. همین نکته موجب میشود که بگوییم موتور حرکت در کار باید رفع نیاز دیگران باشد نه پول درآوردن. لذا اکثر کارهای خودجوشی که به این نیت شکل بگیرند و همراه یک مجاهده ای نسبت به پول باشند در این جهت یک جهش فوق العاده خواهند داشت و نیروها را از یک درگیری دائمی با خود غیر اصیلشان خلاص خواهند کرد. این کار شدنی است. اکثر ارگانهایی که بعد انقلاب توسط امام شکل گرفت با همین ویژگی ها همراه بوده اند عدول از این ویژگی ها به هر اندازه که انجام شده کار را از وضعیت تاثیرگذاری که بیان شد دور میکند.

جمع بندی تحلیل اردوی جهادی :

با این توضیحات میتوان به طور خلاصه گفت اردوی جهادی یعنی عمل طراحی شده بر اساس راهبرد اساسی ذکر. این راهبرد در چند جا خود را نشان داده :

۱-تذکر عزم و ارده خاص برای هر فرد با بهم زدن زندگی عادی و مهاجرت

۲-جنس عمل ذکر است چون نزدیک به صحنه رفع نیازها و محرومیت ها تعریف شده و همچنین با هدفگیری های فرهنگی نزدیک به عمل طراحی شده است (هر چند اثر اقتصادی دارد اما اثر فرهنگی را در همان آن کار اقتصادی و به عنوان روح کار و نه اهداف نهایی و دراز مدت تعریف کرده اند )

۳-روابط فیمابینی افراد ذکر و تقویت ذکر است چون افراد یک جمع شیعی و فضای فرهنگی شیعی را شکل داده اند

۴-اقدام به عمل، ذکر است چون با یک نوع از خودگذشتگی طراحی شده است

۵-عمل پیچیده شده به ذکر است این ذکر در حین کار در در و دیوار و در جلسات شبانه خودنمایی میکند

رفتاری که این چنین به ذکر آمیخته شود این قابلیت را پیدا میکند که هر کسی را درش وارد کنی آن فرد احساس تغییر و رشد پیدا کند و آن فرد احساس یک دعا و مناجات واقعی و نه تخیلی را با خدا در خود احساس کند. سبک زندگی جهادی طراحی زندگی با چنین ویژگیهایی است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *