خانه / خانه طلاب جوان / خط / برگزیده خط / بنیان مکتب سیاسی امام

بنیان مکتب سیاسی امام

نسبت حوزه و مردم از حیث نظری در مصاحبه‌ی با آقای فلاح


اشاره:

حجت الاسلام و المسلمین محمدرضا فلاح، استاد اصول فقه، فلسفه و حکمت اسلامی در مقطع سطوح عالی حوزه علمیه قم و مؤسس موسسه فرهنگ و تمدن توحیدی است.

راجع به نسبت حوزه و مردم خدمت شما رسیدیم. به نظر شما نسبت حوزه و مردم چیست؟

 طبق فرمایشات حضرت آقا، بنیان مکتب سیاسی حضرت امام (ره) بر پایه‌ی اسلام و مردم بود. این بازتاب زبانی واژه‌ی جمهوری اسلامی است. ایشان معتقدند که مقوله‌ی جمهوریت- توجه به مردم و نوع تقریر از جایگاه مردم- در یک حیات حاکمیتی یا اجتماعی، به شدت اسلامی است و در دایره‌ی نظریه‌های مربوط به نقش مردم، ستاره‌ی کاملاً درخشانی بوده و از عمق بسیار بالایی برخوردار است، برخلاف نظریه‌ی دموکراسی که نظریه‌ی مشابهی است و از باب «وما بعد الحق الا الضلال» می‌شود گفت که هر زمان از نظریه‌ی دینی عدول شود؛ یک نظریه‌ی بشری و انسانی شکل خواهد گرفت که در آن کلی استخوان ریزه و امور گلوگیر وجود دارد. امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: اگر باطل، خود را به طور صریح نشان بدهد شما آن را پس خواهید زد. باطلِ صریح مورد قبول هیچ انسانی نیست. باطل به خاطر حق‌هایی که در دل خودش ممزوج می‌کند مورد استقبال قرار می‌گیرد.

 پس حق با دین الهی بوده و حقیقت این عالم توحیدی است. آن تئوری که مردم را در یک جایگاه عالی قرار می‌دهد یک تئوری کاملاً دینی است. اگر ماهیت و جایگاه هستی شناختیِ دین را بشناسیم، امکان ندارد دین راجع به حیات بشر ساکت باشد. دین برنامه‌ی جامع زندگی بشر است. دین راجع به مقوله‌ی نقش مردم، جایگاه و ارزش مردم تئوری قوی ومحکمی دارد. پس این تئوری، کاملاً دینی بوده و طبیعی است که پشتیبانی از تئوری‌ها و گزاره‌های دینی وظیفه‌ی متولیان دین است. حضرت امام (ره) به این تئوری دست پیدا کرده و این را ارائه کردند.

 حوزه باید در بحث مردم بسیار جدی باشد. هر کسی راجع به جایگاه مردم حرفی نداشته باشد، حوزه، تئوری و نظر دارد، چون دین در اینجا حرف دارد. شهید مطهری مطرح کرده‌اند که امام صادق (ع) می‌فرمایند: «هر جا سخن حقی باشد حرف ماست». بعضی از متکلمین سعی کردند این حدیث را این طور تفسیر کنند که اگر در جایی مطلب حقی باشد؛ اسلام حرف برتر را در آنجا دارد و اساساً از باب لم یکن یفهم امکان ندارد آن‌ها بتوانند حرف اسلام را بزنند. راجع به هر موضوعی اسلام تقریر برتر را دارد، لذا این تئوری به شدت دینی است.

 حضرت آقا خیلی تلاش می‌کنند این را توضیح بدهند که اگر فکر کنید حضرت امام (ره) تئوری مردم سالاری دینی و جمهوری اسلامی را در تاثیر از نظام‌های دموکراتیک ارائه کردند، ظلم در حق امام (ره) است. این تئوری، تئوری انبیاست. فقیه روشن­اندیش، قطعاً به چنین تئوری خواهد رسید. حوزه باید راجع به ارتباط با مردم نگاه‌های بنیادین ارائه کند. آن چیزی که حضرت امام (ره) از بطن اسلام ارائه کردند و حوزه باید به شدت نگران بدفهمی و ممانعت از آن باشد؛ تئوری مردم سالاری دینی و جمهوریت است، چون مدعی العموم و مدعی اصلی این تئوری حوزه است.

 مجموعه‌ای که وظیفه‌ی بیرون آوردن گزاره‌ها و قواعد الهی را به عهده دارد حوزه است. البته این وظیفه منحصر در حوزه نیست، اتفاقاً جریان انقلاب و دفاع مقدس ثابت کرد که ما سردارانی داریم که یک روز هم در حوزه نبودند، ولی به شدت دینی هستند؛ یعنی سردارهای مترقی دینی که جنگ ما را دینی اداره کردند و جهاد سازندگی را تأسیس کردند. البته بحث ما معیاریست. اگرچه در جامعه چنین نظرات و دین داری‌هایی دیده نمی‌شود، ولی این وظیفه‌ی حوزه و روحانیت است که این تئوری‌ها را از متن اسلام بیرون بکشد و معرفی کند.

آیا وظیفه حوزه فقط ارائه تئوری در این زمینه است؟

 وظیفه‌ی حوزه فقط ارائه‌ی تئوری نیست بلکه باید افراد لایق و دارای مقدمات کافی را تربیت کند که در اجرا و پیاده سازی تئوری‌های اسلام نظارت داشته باشند. حضرت امام (ره) می‌فرمودند: «مردم رهبران این نهضت هستند»؛ یعنی مردم هرکاری بخواهند می‌کنند و هیچ قدرتی جلو دار آن‌ها نیست، همان طوری که انقلاب کردند و ابر قدرت‌ها نتوانستند مانع از انقلابشان شوند. طبیعی است که معرِّف این تئوری به جامعه و نخبگان، حوزویان هستند. می‌توان گفت، چون حضرت امام (ره) ذهنشان قرآنی بود، لذا قائل به چنین تئوری شده‌اند. حضرت امام (ره) معتقدند که عزم، جوهره‌ی انسانیت است. اگر مردم اراده‌ی خودشان را تغییر دهند به سعادت خواهند رسید «ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم». این مظهر اراده‌ی حق تعالی است. البته این طور نیست که حضرت امام (ره) به عنوان یک اسلام شناس، فقط تئوری ارئه داده باشند بلکه همه‌ی این تئوری‌های اسلام را به اثبات هم رسانده‌اند.

 دکترین حضرت امام (ره) درباره‌ی مردم، مثل یک دیبا، تار و پود مفصلی دارد که بر اساس این تارو پود، وظایف حوزه و روحانیت مشخص می‌شود. حوزه نباید آغوشش را به روی مردم و توده‌ها ببندد. نظام ارتباطاتی حوزه نباید منحصر در نخبگان باشد. حوزوی اگر حوزوی است، مسئولیت‌های مشخصی دارد و به همین خاطر یک دسته الزامات و بایدها و نبایدهایی در زندگیش وجود دارد. حوزه در نظام سیاسی، اجتماعی خود برای مردم جایگاهی قائل است. حضرت آقا از قول حضرت امام (ره) نقل می‌کنند که ایشان فرموده‌اند: قبل از انقلاب وقتی شخصی حرکتی‌کرده و یک آشوبی به پا می‌کرد، معمولاً می‌گفتند: شما فکر می‌کنید مملکت صاحب ندارد؟! و منظورشان از صاحب مملکت پادشاه بود و ایشان می­گویند: این پادشاه از کجا آمد صاحب این مملکت شد؟!

حضرت امام (ره) این تئوری را جابجا کرده و مردم را متوجه کردند که صاحبان این مملکت، خودشانند و مردم هم باور کردند که صاحب این مملکت هستند.

 حضرت امام (ره) معتقد بودندکه قبل از انقلاب یک ایده‌ی شیطانیِ خطرناکی وجود داشت به نام جدایی دین از سیاست که خسارت‌های مفصلی به ما زد. ایشان می‌فرمایند: بعد از انقلاب یک ایده‌ی شیطانی‌تر و فوق العاده خطرناک‌تری پدید آمد که «سیاست حق مجتهدین است؛ یعنی در امور سیاسی در ایران پانصد نفر دخالت کنند، باقی‌شان بروند سراغ کارشان؛ یعنی مردم بروند سراغ کارشان، هیچ کار به مسائل اجتماعی نداشته باشند، و چند نفر پیرمرد ملّا بیایند دخالت بکنند. این از آن توطئه‌ی سابق بدتر است …» باعث هدم دین می‌شود. وقتی یک طلبه به دنبال این است که جایگاه مردم را به خودشان ببخشد، باید بداند که این کار معنوی چنین بروزاتی هم ممکن است داشته باشد.

 مطلوب حضرت آقا این است. ایشان بهمنِ سال ۱۳۹۳ می‌فرمایند: کار، صحنه و ابتکار عمل دست مردم است و این هنر امام بزرگوار، صحنه را به دست صاحبان کار داد، چون کشور صاحب دارد. امام (ره) آمد تا این ذهنیت که صاحب کشور پادشاه و شاه است را از میان بردارد. صاحب کشور مردم هستند. تدبیر مسئولان در هر برهه از دوران جمهوری اسلامی باید این باشد، کارها را با تدبیر، برنامه ریزی و ملاحظه‌ی همه‌ی ظرایف در اختیار مردم قرار دهند. از ابتدای انقلاب تا امروز هرکاری را که به مردم محول کردیم آن کار پیش رفت و هر کاری را انحصاری در اختیار مسئولان و رؤسا قرار دادیم، یا متوقف شده و یا کند پیش رفته است.

 تفهیم این مطلب برای مردم یک کار حوزوی و دینی است. امروزه دیگر بچه حزب اللهی‌ها سراغ کار خیر نمی‌روند. «والستبقوالخیرات و …» دستورالعمل ما است اما در حالی که ما مشغول بازی سیاست شده‌ایم و با انتقاد از این و آن از امور خیر جا مانده‌ایم، رسماًکارهای خیر به دست یک عده سانتی مانتال افتاده است. البته کار او هم با یک رنگ رقیقتری، دینی است. در حالی که اولین کسانی که می‌بایست وارد عرصه‌ی خدمت به مردم می‌شدند همان بچه حزب اللهی‌ها بودند. اولین وظیفه‌ی حوزویان این است که نقش مردم را در جامعه بشناسند و به مردم بشناسانند. به نظر شما امام زمان (عج) بیایند چه می‌کنند؟ به مردم می‌گویند بلند شوید و کار خودتان را خودتان انجام بدهید.

 نظریه‌ی حضرت امام (ره) را در جامعه برای مردم روشن کنید. ما برای اینکه انقلابی بمانیم و آخوند حکومتی باشیم، رفتیم سراغ بعضی از پست‌های حکومتی، لذا فاصله‌هایمان با مردم زیاد شده است. برای این که وقتمان آزادتر شود از متن مردم فاصله گرفتیم و در نتیجه یک موجود بی خاصیّت و به شدت محرف شدیم.

 اگر اصل، مردمی بودن است، نخبه‌ی دینی کیست؟

 نخبه‌ی اجتماعی و دینی آن کسی است که خودش به شدت مردمی است همان طور که در منطق دین، نخبگی به هیچ بودن است. امام سجاد (ع) فرمودند: «الهی انا افقر فقرائک و اضل الاضلین مثقال ذره فی الارضین». حالا چه کسی نخبه است و نخبگی می‌کند؟ آن کسی که مردمی شدن حکومت را دامن می­زند. مثل اجرای امر به معروف و نهی از منکر و سنت امر به معروف و نهی از منکر، این دو با هم متفاوتند. یک فردی خودش مردمی است ولی فردی دیگر حکومت را مردمی می‌کند.

 نقش حوزه در فهم قاعده‌ها از جنس نظری و علمی است؛ یعنی شناخت و از آب درآوردن قاعده‌های الهی. آیا این در حد تئوری پردازی کفایت می‌کند یا باید خودش وارد عرصه‌ی کار شود؟

 مقدمات حوزه به خوبی طی می‌شود؛ مثلاً نخبگی در حوزه، با یک افتادگی و تواضعی همراه است بر خلاف نخبگی در دانشگاه. طلبه هر چه بزرگ‌تر می‌شود افتاده‌تر هم می‌شود. آقای قرائتی نقل می‌کردند: که خدمت حضرت امام (ره) رسیده و امام (ره) فرموده بودند: آقای قرائتی من از درس‌هایی از قرآن شما خیلی استفاده می‌کنم. ایشان خوشحال شده بودند و در مسیر برگشت حضرت آقا را دیده بودند که ایشان به شوخی به اقای قرائتی فرموده بودند: ما هر وقت رگ عوامیمان می‌گیرد، می‌نشینیم و برنامه‌ی شما را نگاه می‌کنیم. آقای قرائتی می‌گفتند: بعد از اینکه ایشان رهبر شدند خدمتشان رسیدم، ایشان فرمودند: آقای قرائتی من از کلاس‌های درس‌هایی از قرآن شما خیلی استفاده می‌کنم، نشان به این نشان که وقتی من در کتابخانه هستم تا صدای شما می‌آید بلند می‌شوم و نمی‌گذارم بچه‌ها کانال را عوض کنند و از صحبت‌های شما حقاً و انصافاً استفاده می‌کنم. آقای قرائتی می‌فرمود: ایشان حالا که رهبر شدند و مقامشان بالا رفته است متواضع‌تر هم شده‌اند. خدایا این ولایت فقیه چیست که انسان را اینقدر متواضع می‌کند. در مکتب و فرهنگ اسلامی هر چه انسان‌ها بزرگ‌تر شوند متواضع‌تر هم می‌شوند. ان شاء الله موفق باشید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *