یادداشت:

ولایت یعنی هم ­جبهه بودن

کمک گرفتن از مفهوم همبستگی و هم­جبهه­ بودن در معنای تولی و تبری

ممکن است با یک اهل تسنن در مواجهه با جبهۀ کفر هم جبهه باشیم و نسبت به او تولی داشته باشیم. هر چند برخی از اعتقادات او را قبول نداشته و دوست نمی­داریم.

یک مشکل عمدۀ ما این است که نتوانسته­ایم بپذیریم که ما دیگر اپوزیسیون نیستیم. نگاه حکومتی، نگاه تمدنی، نگاه جهانی و حداکثری به اسلام و مسلمانان به ما اجازه نمی­دهد تا دایرۀ مفاهیم خود را همچون گذشته، تنگ بگیریم.

ولایت در اصطلاح اولى قرآن یعنى بهم پیوستگى و هم جبهگى و اتصال شدید یک عده انسانى که داراى یک فکر واحد و جویاى یک هدف واحد هستند، در یک راه قدم بر مى دارند، براى یک مقصود تلاش و حرکت مى کنند، یک فکر و یک عقیده را پذیرفته اند.

در بحث وحدت، موشکافی­های دقیق در مفهوم شناسی و تحلیل ماهیت و حقیقت وحدت، به تنهایی کافی نیست. این که کدام مبانیِ دقیق هستی شناسانه از وحدت پشتیبانی می­کنند، مادام که به تجلی رفتاری بیرونی منجر نشود، کارآیی لازم را نخواهد داشت. بنابراین به نظر می­رسد، آنچه در این مورد برای ما اهمیت بسزایی دارد، بحث تولی و تبری به عنوان تجلی رفتاری بحث وحدت است.

به زبان دیگر، ما باید نسبت به کسانی که موظف به وحدت با آنها هستیم، تولی داشته باشیم و متقابلا باید نسبت به کسانی که نباید با آنها وحدت داشته باشیم، تبری بجوییم.

پس سؤالات ما می­تواند به این شکل مطرح شود:

با چه کسانی باید وحدت داشته باشیم؟ با چه کسانی نباید وحدت داشته باشیم؟ آیا برای تمایز این دو دسته شاخص ثبوتی وجود دارد؟ شاخص اثباتی چطور؟ به بیان رفتاری باید بپرسیم که با چه کسی تولی داشته باشیم و نسبت به چه کسی تبری بجوییم؟ آیا ممکن است حق و باطل به شکل تشکیکی در یک مصداق وجود داشته باشند؟

هر چند در مواردی که مرتکب منکر می­شود، نباید تأیید شود و نباید کمک شود و نباید مورد محبت قرار بگیرد؛  بلکه باید مورد نهی از منکر باشد. اساسا نهی از منکر در جبهۀ ایمانی مطرح است. یعنی در جایی که تولی برقرار است در این صورت چه بسا ممکن است نسبت به یک اهل ایمان هم در مراتبی تبری بجوییم. هر چند در بسیاری موارد دیگر مورد تولی ماست. آیا ممکن است که بتوانیم بین مستضعفین جبهۀ باطل و ائمۀ جبهۀ باطل تفاوت قائل بشویم؟ و…

به نظر می­آید بهتر است از معنای تولی و تبری شروع کنیم. تولی به لحاظ لغوی از ولی گرفته شده است. ولایت به معنای صرف دوست داشتن نیست. ولایت یعنی همبستگی و پیوستگی و در هم تنیده بودن و هم جبهه بودن. این همبستگی البته گاهی به شکل طولی است که با امام و پیشوای جبهۀ خودی مطرح است و گاهی به شکل عرضی که با افراد جبهۀ خودی مطرح است. به بیان دیگر، دلداده و دلبسته رهبر و پیشوا بودن و او را فرمانده جبهه دانستن و به این عنوان، مطیع او بودن و با افراد این جبهه هم دلبسته و پیوسته بودن و در یک جبهه، همبستگی داشتن و دست در دست یکدیگر، در یک جهت حرکت کردن. به قرینۀ مقابله، تبری نیز به معنای در جبهۀ مقابل دیدن و هم جبهه ندانستن و پیوند و همبستگی نداشتن است.

ولایت در اصطلاح اولى قرآن یعنى بهم پیوستگى و هم جبهگى و اتصال شدید یک عده انسانى که داراى یک فکر واحد و جویاى یک هدف واحد هستند، در یک راه قدم بر مى دارند، براى یک مقصود تلاش و حرکت مى کنند، یک فکر و یک عقیده را پذیرفته اند. افراد این جبهه هر چه بیشتر باید بهم متصل باشند و از جبهه هاى دیگر و قطب هاى دیگر و قسمت هاى دیگر، خودشان را جدا و کنار بگیرند چرا؟ براى اینکه از بین نروند، در آن هضم نشوند، این را در قرآن ولایت مى گویند(سید علی خامنه­ای، طرح کلی اندیشۀ اسلامی در قرآن ص۵۰۸)

بنابراین تولی فراتر از دوست داشتن، پیوستگی و در یک جهت حرکت کردن و هم جبهه بودن است. لذا ممکن است انسان کسی را دوست داشته باشد و به او احترام کند و یا حتی به او کمکی هم بکند بدون اینکه به او تولی داشته باشد. مثلا اگر پدر و مادر شخصی کافر باشند و یا رحم او فاسق باشند اگر چه نباید مورد تولی او باشند ولی نباید از مهربانی و  صله و تعاون او محروم بمانند. لذا مثلا در برخی روایات داریم که از شیعۀ فاسق تبری نجو. عمل بد او را دوست نداشته باش ولی از خود او تبری نجو.

با این حساب برخی مشکلات وحدت بین شیعه و سنی حل می­شود. زیرا ممکن است با یک اهل تسنن در مواجهه با جبهۀ کفر هم جبهه باشیم و نسبت به او تولی داشته باشیم. هر چند برخی از اعتقادات او را قبول نداشته و دوست نمی­داریم و حتی در راستای اعتلا و روشن شدن اعتقادات حقه تلاش هم بکنیم.

اگر این معنا از تولی و تبری پذیرفته شده باشد، تولی و تبری در فضاهایی که اقلیت هستیم با فضاهایی که اکثریت هستیم تفاوت دارد. یعنی اگر یک گروه اقلیت، در دل یک اکثریت بخواهند تولی میان خود را حفظ کنند چه بسا سخت گیری بیشتری انجام شود ولی وقتی اکثریت جبهه را شامل شدند، نباید با همان استراتژیهای قبل، حرکتشان را ادامه دهند. به بیان دیگر، اگر گروه اندکی در دل گروه بزرگتر، بخواهند جبهۀ خود را مستحکم کنند و در گروه بزرگتر هضم نشوند، راهبردها و استراتژی­هایی را به کار می­برند و پر واضح است که به کارگیری همان راهبردها و استراتژی­ها، هنگامی که خودشان تبدیل به گروه بزرگتر شده­اند، اشتباهی آشکار است.

پایفشاری روی نقاط افتراق، برجسته کردن نقاط اختصاصی گروه کوچک­تر و راهبردهایی از این دست، زمانی است که آن گروه بخواهد هم­جبهه­ای­های اندک خود را حفظ کند. اما وقتی هم­جبهه­ای­ها گسترده شده باشند، عاقلانه نیست که دایرۀ نفوذ خود را مانند گذشته تنگ بگیریم و همان راهبردها را اتخاذ کنیم. بلکه باید کاری کنیم که گروه­های کوچک­تر را ذیل خویش جای دهیم. بنابراین راهبردِ تمرکز بر نقاط مشترک و پای فشاری بر وحدت، بسیار هوشمندانه و مترقی است.  

بنابراین به نظر می­رسد یک مشکل عمدۀ ما این است که نتوانسته­ایم بپذیریم که ما دیگر اپوزیسیون نیستیم. نگاه حکومتی، نگاه تمدنی، نگاه جهانی و حداکثری به اسلام و مسلمانان به ما اجازه نمی­دهد تا دایرۀ مفاهیم خود را همچون گذشته تنگ بگیریم.

بعد از مباحث تعریفی باید به سمت روشن کردن یک شاخص نیز حرکت کنیم تا بحث ها به سمت عملیاتی شدن جهت پیدا کرده و در این راستا حرکت نماید.

شاخص و حد نصاب، از نظر نویسنده، اقامۀ توحید است. هر که این را داشت هم جبهۀ ماست. حالا اگر کسی قصد اقامۀ توحید داشت به مانند وهابیت، ولی در مصداق اشتباه کرده بود باید چه کنیم؟

به نظر می­رسد اگر عالمانه این اشتباه را مرتکب شده باشد یعنی قصدش واقعا اقامۀ توحید نیست که حسابش معلوم است. ولی اگر کسی از سر جهل و با تمام توان و خلوص نیت اشتباه کرد باید مورد تعاون ما قرار نگیرد و باید روشن گری کنیم ولی تبری نسبت به آن نباید بجوییم. هر چند باید از پشت اشتباهات او مقصر اصلی و دشمن اصلی را هدف بگیریم.

یک شاخص دیگر که می­توان ذیل شاخص اصلی مطرح کرد، رهبر و پیشوای جبهۀ حق است. البته این جا هم ممکن است اشتباه مصداقی رخ دهد. لذا عالمانه این اشتباه رخ داده باشد، مورد تبری است و اگر جاهلانه باشد خیر. او با امام علی­(علیه السلام) ای دشمن است که خود ساخته. اگر برایش روشن کنی و چهرۀ واقعی امام حق را توضیح دهی دشمن نخواهد بود.

شاخص دیگر ذیل حد نصاب، دشمن اصلی است. گاهی رهبر و امام جبهۀ حق، مرزی را در یک زمانۀ خاص مطرح می­کند. مثلا اگر گفت الان وحدت شیعه و سنی، هر کس این را شکست، هم جبهه­ای نیست. البته اگر عالمانه باشد.  

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *