گزارش:

آخوند را به سیاست چه­کار؟

گزارشی از اولین کاروان روایت فتنه ۸۸

  1. «کاروان روایت فتنه» سفری کوتاه در قم و تهران بود که در آستانه هفتۀ بصیرت سال ۱۳۹۳ شمسی برای خواص طلاب انجام شد و طی آن روایت شفاهی از این واقعه رخ داد.
  2. عجیب است که امام شعار دین افیون توده‌ها است را رد نکرد بلکه آن را این طور پاسخ داد: «راستی مذهبی که ایران را در مقابل ابرقدرت‌ها چون کوه استوار کرده است مخدر جامعه است؟
  3. اصلاً عنوان «فتنه» بیش از آنکه هر طیف اجتماعی دیگری را بر انگیزد باید دستگاه روحانیت را به فکر فرو ببرد. فتنه بیماری است که دوای آن روشنگری است و روشنگری در جامعه دینی وظیفه روحانیت است.
  4. چرا در جامعه ایران این بیماری بروز کرد؟ چرا درمان آن این مدت طول کشید؟ چرا خیلی‌ها بلاتکلیف و مردد شدند؟ چرا حتی از بدنه حوزه بخش مهمی آنچنان که باید در این ماجرا ورود نکردند و این سکوت به چشم خیلی‌ها آمد.
  5. فتنه را باید در امتداد واقعه غدیر و عاشورا و مشروطه و انقلاب و جنگ و بیداری اسلامی بازخوانی کرد و این نگاهی است که باید طلبه حوزوی پیدا کند.
  6. اگر این روایت‌های عمیق و کلان در کنج کتابخانه‌ها رخ بدهد، این قدر مؤثر نباشد که طلبه را سرصحنه عینیت ببریم و بعینه به او نشان بدهیم چه واقعه­ای رخ داده است.
  7. سبک روایت­گری طلبه، سبک روضه است. روضه خوانی با همان شکل سنتی‌اش. روضۀ فتنه خواندن، روضه مصیبت امام زمان است که باید خوانده می‌شد. سر هر صحنه باید روضه­ای خوانده می‌شد، روضۀ آتش­زدن خیمه‌ها، روضۀ کشیدن معجرها، روضۀ لحظۀ تنهایی حسین و ندای هل من ناصر او.

«چطور امام را به سیاست آره، اما آخوند را به سیاست نه؟! حضرت امیر یک مملکت را اداره می‌کرد، سیاستمدار یک مملکت بود؛ آن وقت آخوند را به سیاست چه؟! … خود آخوند با ما مبارزه می‌کند که شما چکار دارید به سیاست! «این آخوند سیاسی است»! این چیزی بوده است که ما را … به عقب راند. آخوندْ نمونه اسلام است.

اسلام همه‌چیز است. قرآن همه‌چیز است. قرآن «انسانْ درستْ کن» است، کتاب انسان‌سازی است. قرآن همه‌چیز دارد: سیاست دارد، فقه دارد، فلسفه دارد، همه‌چیز دارد. انسان همه‌چیز است و باید همه احتیاجاتش را قرآن تأمین بکند. انسان یک اعجوبه­ای است که همه عالم است و قرآن یک اعجوبه­ای است که اداره انسان را به همه اقشار می‌کند. در عین حالی که فقیه درست می‌کند، حکیم درست می‌کند، فیلسوف درست می‌کند، شمشیرزن درست می‌کند، جنگجو درست می‌کند. فقیه باید جنگجو هم باشد؛ فقیه باید سیاف باشد، ولی فقیه هم باشد و فقهش را از دست ندهد.»(صحیفه امام، ج ۶، ص: ۲۸۷)

این جملات اشاره به سبک خاصی از فهم دینی دارد. سبکی از فهم دین که بنابر فطرتِ انبوهی از توده مسلمانان فهم دقیقی بود. آنقدر این فهم برای انسان‌ها روشن بود که صدها هزار نفر حاضر بودند برای این اندیشه خون بدهند؛ اما چندی بعد کارآمدی خود را نیز نشان داد و اتقان آن برای بسیاری از خواص حوزوی نیز تثبیت شد.

اسلام باید همه حیات ما را تأمین کند و فقیه قرار است جای امام بنشیند و خلافت او را داشته باشد. حوزه قرار است کاری را بکند که اگر امام معصوم ظاهر بود همان کار را می‌کرد و این فهم از دین و جایگاه روحانیت بار مسؤولیت سنگینی بود که قرن‌های متمادی عالمان حقیقی بر دوش خود احساس می‌کردند و حرکت‌های اصیل شیعی را بر اساس آن رهبری می‌نمودند.

امروز «روحانی سیاسی» یک ناهنجاری حوزوی نیست. عنوان «روحانی سیاسی» حقیقت روحانی را آنچنان که باید باشد به تصویر می‌کشد. در حوزه­ای که به قول حضرت امام این واژه مدت زمانی مدید در میان عده­ای راه نابلد تبدیل به ضد ارزش شده بود، ناگهان این حقیقت تبیین شد و معجزه وار در معرض دید همه حوزه قرار گرفت. تصویر امام و رهبری می‌تواند تصویر ایده­آل یک طلبه آرمانی را در پیش چشمان طلبۀ پرانگیزه و پردغدغه کنونی قرار دهد.

عجیب است که امام شعار دین افیون توده‌ها است را رد نکرد بلکه آن را این طور پاسخ داد: «راستی مذهبی که ایران را در مقابل ابرقدرت‌ها چون کوه استوار کرده است مخدر جامعه است؟ آیا مذهبی که طالب اجرای عدالت در جهان و خواهان آزادی انسان از قیود مادی و معنوی است مخدر جامعه است؟ آری، مذهبی که وسیله شود تا سرمایه‌های مادی و معنوی کشورهای اسلامی و غیر اسلامی، در اختیار ابرقدرت‌ها و قدرت‌ها قرار گیرد و بر سر مردم فریاد کشد که دین از سیاست جدا است، مخدر جامعه است. ولی این دیگر مذهب واقعی نیست؛ بلکه مذهبی است که مردم ما آن را «مذهب امریکایی» می‌نامند.»(نامه به گورباچف. صحیفه امام، ج ۲۱، ص: ۲۲۶)

آری دین افیون توده‌ها است، اما نه دین واقعی بلکه مذهب آمریکایی؛ همان که به قول امام، سایه‌اش سال‌ها بر سر عده زیادی حتی روحانیون، سایه انداخته بود.

عجیب است، سی و چند سال بعد از انقلاب وقتی مقام معظم رهبری وارد قم شد موضوع اولین سخنرانی‌اش در قم ارتباط دین و حوزه با دستگاه حاکمیت و حکومت بود و این جای بسی تأمل داشت.

شاید تعجب کنیم که مخاطب شعار مشهور «این عمار» مقام معظم رهبری که ما را به یاد «من انصاری الی الله» مسیح و «هل من ناصر» حسین (ع) می‌انداخت، بیش از همه حوزه بود.

اصلاً عنوان «فتنه» بیش از آنکه هر طیف اجتماعی دیگری را بر انگیزد باید دستگاه روحانیت را به فکر فرو ببرد. فتنه بیماری است که دوای آن روشنگری است و روشنگری در جامعه دینی وظیفه روحانیت است.

چندی پیش یکی از مدیران و مسؤولین کلان کشور ادعا می‌کرد که دو چیز زمینه ساز اصلیِ تحریم‌های فلج کننده ضد انقلاب اسلامی بود: یکی شکل­گیری فتنه و دوم طولانی شدن هشت ماهۀ آن. چرا باید فتنه بعد از یک دوره هشت ماهه جمع می‌شد؟ قضیه روز عاشورا اولین خط قرمز نبود، قبل از آن مسجد لولاگر سوخته بود، عکس امام آتش زده شده بود، به شعارهای الهی انقلاب، مثل مبارزه با صهیونیست‌ها در روز قدس تاخته شده بود، این‌ها اتفاقات ساده­ای نبود، نتیجه همه این‌ها در روز ۹ دی بروز کرد، اما چرا باید این ماجرا هشت ماه طول بکشد؟ چرا با اولین حادثه کل ماجرا جمع نشد؟ این را باید خواص جامعه پاسخ می‌دادند باید حوزه پاسخ می‌گفت آیا تمام قد در جایی که باید قرار می‌گرفت قرار گرفت؟

این جا است که به نظر می‌رسد اگر قرار باشد به مسئله فتنه پرداخته شود باید خط قم -تهران را دنبال کنیم. قم پایگاه روحانیت است، الهی‌ترین و پرانگیزه‌ترین قشر انقلاب و مادر انقلاب در قمند، تهران مرکز ایران است و ایران کانون جریان عظیم و جهانی انقلاب اسلامی است.

«کاروان روایت فتنه» سفری کوتاه در قم و تهران بود که در آستانه هفتۀ بصیرت سال ۱۳۹۳ شمسی برای خواص طلاب انجام شد و طی آن روایت شفاهی از این واقعه رخ داد، همانگونه که کاروان‌های زیارت مناطق جنگی چیزی حدود نیم دهه پس از پایان جنگ- تقریباً هم زمان با به جریان افتادن مجدد تفحص پیکر شهیدان- به راه افتاد.

روایت فتنه، لایه­های متنوعی دارد، مثل لایه وقایع عینی، که وقایعی از جنس فاجعه است، این لایه اگر چه مد نظر است ولی نقطه تمرکز این کاروان نبود. یا لایه سیاسی امنیتی فتنه، که این لایه نیز مهم بود، اینکه این واقعه چیزی در حد و اندازه‌های یک کودتا نیز به نظر می‌رسید؛ اما باز این لایه نیز اگر چه در معرض دید طلاب قرار گرفت منتها نقطه تمرکز آن‌ها نبود. آنچه برای این کاروان مهم بود لایه اجتماعی و مردمی­ای بود که همه حواشی و وقایع با تکیه بر این بدنه نضج می‌گرفت. توجه به عمق فتنه که ریشه در روح اجتماعی داشت و باید در نسبت بدنه اجتماعی فتنه و خواص جامعه خصوصاً حوزه بازخوانی می‌شد. چرا در جامعه ایران این بیماری بروز کرد؟ چرا درمان آن این مدت طول کشید؟ چرا خیلی‌ها بلاتکلیف و مردد شدند؟ چرا حتی از بدنه حوزه بخش مهمی آنچنان که باید در این ماجرا ورود نکردند و این سکوت به چشم خیلی‌ها آمد.

یادم هست بعد از روز عاشورا بخشی از جوانان قمی روبروی حرم حضرت معصومه شعار می‌دادند «یا حضرت معصومه رهبر ما مظلومه» من می‌دیدم، عده­ای بغضشان ترکیده و با اشک و گریه شعار می‌دادند، خوب این سؤال برای یک طلبه جوان سؤال به جایی بود که چرا باید این شعار روبروی حرم حضرت معصومه داده شود و مگر این همه حوزوی کم هستند که رهبر فریاد این عمار سر می‌دهد؟

به غیر از این رویکرد که در واقع توجه به روح و عمق فتنه است، فتنه را می‌توان در یک نگاه کلان مورد توجه قرار داد و آن روایت فتنه به مثابه حلقه­ای از زنجیره سرمدی نبرد حق و باطل است که این نیز بحثی کلیدی است. فتنه را باید در امتداد واقعه غدیر و عاشورا و مشروطه و انقلاب و جنگ و بیداری اسلامی بازخوانی کرد و این نگاهی است که باید طلبه حوزوی پیدا کند.

اگر این روایت‌های عمیق و کلان در کنج کتابخانه‌ها رخ بدهد، این قدر مؤثر نباشد که طلبه را سرصحنه عینیت ببریم و بعینه به او نشان بدهیم چه واقعه­ای رخ داده است، طلبه باید به خانه شهید ذوالعلی می‌رفت و می‌دید که چطور یکی از جوانان پاک و مخلص و بی‌گناه این مملکت که همین الان اگر بود، می‌توانست الگوی بسیاری از ما باشد، در خیابان‌های شهر جلوی چشم خیلی‌ها با ضربه‌های چاقو شهید می‌شود و فریاد یا حسین و یا زهرا سر می‌دهد.

طلبه باید از نزدیک ببیند که زیر پل کالج، روز عاشورا پرچم‌های امام حسین آتش زده می‌شد و به ناموس شیعه در همین شهر تهران، توهین می‌شد. او باید بشنود که چگونه مجاهدین در گوشه گوشۀ عالم نگران بودند و دلشان لرزید.

سبک روایت­گری طلبه، سبک روضه است. روضه خوانی با همان شکل سنتی‌اش. روضۀ فتنه خواندن، روضه مصیبت امام زمان است که باید خوانده می‌شد. سر هر صحنه باید روضه­ای خوانده می‌شد، روضۀ آتش­زدن خیمه‌ها، روضۀ کشیدن معجرها، روضۀ لحظۀ تنهایی حسین و ندای هل من ناصر او. قرار نیست یک روایت سرد و بی­روح از واقعه­ای به این عظمت ارائه شود. باید دل طلبه درک کند. اساساً درک کردن کار قلب است.

رویکرد کلان تمدنی و تاریخی در عین توجه عمیق معرفتی به انسان و جامعه که ریشه در نگاه توحیدی و ولایی ما دارد چارچوب اصلی سبک روایت را شکل می‌داد.

توجه به این موضوع وجود دارد که روایت فتنه غیر از روایت جنگ تحمیلی است. روایت فتنه بحث از یک واقعه ریشه­دار است که در جبهۀ تغییر تصمیم­گیری انسان‌ها به‌وسیله حرکت‌های نرم فرهنگی رخ داده است و لزوماً قهرمانانش در خیابان‌ها نبوده‌اند؛ و این غیر از روایت دفاع مقدس است که اگر چه پشتوانه عمیق ایمانی و فرهنگی دارد ولی یک اتفاق سخت است و قهرمانانش در سر صحنه عملیات نقش بازی می‌کرده‌اند.

این حرکت، نظامی از اهداف را پیگیری می‌کرد:

۱-برای شرکت­کنندگان در سفر اول که عمدتاً خواص طلبه­ها بودند، این موضوع که مسئله نسبت روحانیت و مردم چگونه می‌تواند در شکل­گیری فتنه و مهار آن نقش بازی کند برجسته بود. تصویری که حضرت امام از روحانیت ارائه می‌داد که هدایتگری اجتماعی را مهم‌ترین و کلیدی‌ترین نقش برای آن‌ها می‌دانست در کنار آموزۀ «تبیین و بصیرت افزایی» که توسط رهبر انقلاب در جریان فتنه پافشاری می‌شد، می‌توانست دست مایۀ حل این سرفصل کلیدی باشد. این بحث در این فضا که طرح می‌شود می‌تواند آثار تربیتی مفیدی برای طلاب جوان حوزوی داشته باشد.

۲-این حرکت می‌تواند به عنوان اقدامی الگوساز باشد به این معنا که نقطۀ شروع شکل­گیری یک جریان اجتماعی برای بازخوانی درست و عینی وقایع حساس و کلیدی انقلاب اسلامی باشد.

۳-این حرکت باعث برجسته شدن مسئله فتنه در جامعه می‌شود که با توجه به شرایط سیاسی اجتماعی فعلی موجود در کشور می‌تواند به پیشرفت گفتمان «وحدت و مقاومت» در کشور بینجامد.  

۴-اساساً شکل­گیری کاروان طلبگی می‌تواند باعث شود طلاب با رویکرد طلبگی و دینی به موضوعات عینی-اجتماعی بپردازند و در همین راستا به بررسی‌های دانشی امور عینی اهتمام بورزند.

و این­گونه اولین کاروان روایت فتنه کلید خورد. ماجرایی که به محض برگزاری، سکوتِ معنادار فرماندهان فتنه را شکست و آن‌ها را مجبور به موضع­گیری کرد. برای یک کاروان کوچک طلبگی جای تعجب داشت که مگر ما چه کردیم که این همه سر و صدا از زبان دشمنان ما بلند شد؟ مگر چه شده؟ روشنگری نسبتش با فتنه این گونه است فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیذْهَبُ جُفاء.

نگاهی اجمالی به ایستگاه‌های روایت فتنه  خالی از لطف نیست:

پنجشنبه:

  1. فیضیه: سخنران استاد عالم زاده نوری. نقش امام در وحدت بخشی جبهه حق
  2. حرم: مزار شیخ فضل الله نوری: مهدی همازاده. کارنامه موفق روحانیت بصیر
  3. حضور در بیت آیت الله العظمی علوی گرگانی: سبک توبه از خطاهای کلان اجتماعی
  4. روبروی بیت منتظری: روایت تحولات قم از منظر شاهدان عینی
  5. مسیر قم تا حرم امام: استماع سخنان رهبری
  6. لانه جاسوسی سخنران حجت الاسلام جان بزرگی: نقش بیگانگان در فتنه.
  7. لانه جاسوسی: سخنران استاد مؤدب: مساله فتنه و صنف هنرمندان
  8. روایت و خاطره­گویی توسط شاهدان عینی

جمعه:

  1. گعده طلبگی هم­اندیشی درباره مسئله فتنه
  2. پل کالج: روایت شاهدان عینی از واقعه روز عاشورای ۸۸
  3. خیابان ۱۶ آذر: سخنرانی حاج سعید قاسمی: ریشه‌های تغییر شعارها در مسئله فتنه
  4. بسیج مقداد: روایت شاهدان عینی
  5. مسجد لولاگر: استاد پناهیان: مسئله دو قطبی کردن جامعه و نقش آن در شکل گیری فتنه
  6. منزل شهید ذوالعلی از شهدای فتنه. بیان خاطرات خانواده شهید.

در این پرونده سعی می‌کنیم مروری کوتاه بر بعضی سخنرانی‌های تحلیلی این سفر داشته باشیم. انشاءالله به‌زودی گزارش مبسوط‌تری از این سفر را در قالب محصولی چندرسانه‌ای عرضه خواهیم نمود.

حجت الاسلام علی مهدوی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *