کار گروهی باید به کار جبههای ارتقا پیدا کند
میزگرد گروه های فعال طلبگی با موضوع جبه هسازی نیروهای انقلاب
اشاره: بسیاری از رسالتهای اجتماعی انقلاب، نیاز به کار شبکهای میان گروههای طلبگی دارد؛ لذا نیاز به هم اندیشی و همدلی و همکاری میان این گروهها از بدیهیات شمرده میشود. در این جلسه که با توجه به تنوع نمایندههای گروهها بحث به جمعبندی نهایی هم نمیرسد ابعادی از وحدت بین گروههای طلبگی را به بحث گذاشتهایم. ظاهرا این باور تمامی افراد است که این مقوله به بیش از این جلسات نیاز دارد و این جلسه طلیعهای بیش نیست. ضمنا به خاطر محدودیت نشریه مجبور به تلخیص فراوان فرمایشات دوستان شدهایم. عزیزانی هم که خدمتشان هستیم آقایان: میر محمدیان، مسئول مجموعه یاران سبز موعود، عباسی و قریب از خانه طلاب، امیری از بسیج مدرسه معصومیه، عادلی از شبکه طلایهداران جهاد، علی محمدی و امیر محمدی از موسسه معنا و عبدی دکترای فلسفه علم، مظفری از مجموعه گذار، مرادی مسئول موسسه بلاغ المبین، مسعود انصاری از موسسه صهبا و یکی از عزیزان موسسه بیان معنوی.
- تربیت تشکیلاتی نداریم و در حوزه، انفرادی تربیت میشویم؛ امید داشتم که در مؤسسات حداقل جلوهای از کار و تحقیق جمعی ببینم.
- اساتیدی داریم که قبل از انقلاب و بعد انقلابشان الا دعای آخر روضهشان که برای نظام و آقا دعا میکنند هیچ فرقی با هم ندارد این یعنی امتداد پیدا نکردن آن انفجار نور در زندگی این فرد. طلبه انقلاب اسلامی با پنجاه سال پیش خیلی فرق دارد.
- نقطه ضعف دیگری که در بین نیروهای انقلابی شایع است ارتباطات اندک آنها با افراد هم جبههشان است. این رابطهها در آیه قرآن است: یا ایها الذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا
- از صفات حضرت امیر(علیه السلام) یعسوب الدین است. یعسوب یعنی ملکه، یعنی چیزی که بقیه را میتواند انسجام ببخشد. تا نگاه محبتی در بین ما نباشد؛ اهداف والا شکل نمیگیرد.
- شاگردان برخی از علما قائلاند که استادشان همه زیرساختهای نظری ساخت تمدن اسلامی را ارائه کرده است. خوشبینانهترین تحلیل این است که عظمت و پیچیدگی مسائل را درک نکردهاند که فکر میکنند یک نفر یا سازمان یا دسته میتواند یک همچون محصولی را ارائه کند.
مجری: دغدغه ما از برگزاری این جلسه انسجام نیروهای انقلابی است. فرض کنید مقام معظم رهبری خواستهای دارند و یک عده بچههای خوب بسیجی چفیه به گردن هم حسابی شعار میدهند اما انتظاری که از این مجموعه میرود محقق نمیشود؛ چرا؟ نمیتوانی بگویی اینها پایکار نیستند؛ نوع کسانی که آنجا نشستهاند و ما آنها را بعضاً میشناسیم؛ آماده به کار هستند. نمیشود هم گفت اندیشه ندارند، دقیقاً باید مشخص کنیم که چه چیزی را میبایست عوض کرد. الان بحمد الله گروههای مختلف زیادی در میان طلاب داریم که سر از لاک فردیت خود بیرون آوردهاند؛ اما باز اگر اینها را بخواهیم با یکدیگر هماهنگ کنیم، مشکلات متعددی پیش میآید که مانع وحدت بین گروهها میشود. بسیاری از گروهها زبان حالشان این است که تا وقتی حرف من ملاک عمل است پای کار هستم و الا با حجت شرعی از تو جدا میشوم.
از طرفی برداشتن بسیاری از بارها و ماموریتهای انقلاب اسلامی نیاز به جبهه نیروهای انقلاب دارد و کار با فرد و گروه و سازمان به سرانجام نمیرسد. اگر این مشکل را قبول دارید؛ بفرمایید که راهحل این مشکل چیست؟ یا اساساً چگونه و تحت تأثیر چه عواملی این مشکل رخ میدهد؟ طرح ما برای وحدت نیروهای حزباللهی چیست؟ مثلاً خاطرم هست یکی از فضلای حوزه که در خدمت حضرت آقا بیاناتی داشتند، مدل مطلوب وحدت در حوزه را حول اساتید بزرگ میدانستند.
امیری (مسئول بسیج مدرسه معصومیه): به نظر بنده باید در هر حوزهای به فراخور خودش بحث کرد. بهعنوان مثال یک موقع شما در وحدت اسلامی و بیداری اسلامی بحث میکنید، هیچ مشکلی نیست که یک نفر، محور وحدت شود؛ ولی درجایی مثل عرصه سیاسی، محوریت یک فرد باعث اختلاف میشود. بلکه مناسب است که مثلاً چندین گروه حول یک محور جمع شوند.
میرمحمدیان (مسئول مجموعه یاران سبز موعود): قرارگاه خاتم که پارسال خدمت حضرت آقا رسیده بودند؛ ایشان فرموده بودند که یک دورهای کار فردی بود و ارتقا به کار گروهی پیدا کرد و الان باید کار از گروهی به جبههای ارتقا پیدا کند و دوره گروهی کار کردن نیست و این یک راهبرد است و ایشان هم فرمودند این کار را به چند نفر قبل از خاتم سپردهام و آنها نتوانستند و انشاء الله شما بتوانید و موفق شوید. این طرح شبکهسازی، خیلی وقت است که مطرح شده و طبیعتاً یک نوع بلوغ است. ما در بخشی که دغدغه خودمان است یعنی تبلیغ و تربیت، خیلی روی شبکهسازی فکر کردیم و خیلی هم گشتیم این که مدلهای بومی و مدلهای بینالمللی شبکهسازی چیست؟ در خود خاتم ۷-۸ مدل شبکهسازی استفاده میشود.
فرایند شبکهسازی، یک فرایند بسیار پیچیدهای است؛ طبق جستوجوهایی که ما کردیم عمده تحقیقاتی که در این بحث انجام گرفته است، شبکهسازی ناظر به افراد است. در شرایط فعلی دو سؤال را مطرح میکنم.
یک: آیا اول شبکههای تخصصی ایجاد کنیم و بعد شبکههای تخصصیمان دوباره یک گام ارتقاء پیدا کنند و به شبکههای عمومی برسند یا از همان اول، شبکههای عمومی را دنبال کنیم؟
دو: ایرادی که الان به شبکه موجود بچههای حزباللهی میگیریم آیا این به عملکردشان است یا ایراد به جمع نشدنشان است؟
این را به این دلیل طرح میکنم چون عقیده دارم اساساً تعداد نفراتی که در میان عناصر انقلابی، دغدغه شبکهسازی دارند، اندک است که این خود سبب میشود ولو این نیروها خوب کار کنند، ولی روند کار خیلی کند باشد.
نکته دیگر اینکه شاید اولین گام در فرایند شبکهسازی است؛ ظرفیت سنجی است؛ یعنی ما بدانیم چه تعداد از نیروهایی داریم که میخواهیم دور هم جمعشان کنیم. یک لیستی تهیه کنیم و ویژگیهایشان را دقیق داشته باشیم و قابلیتهایشان و محدوده ارتباطاتشان که به کجا وصل هستند؛ الان بسیاری از عزیزانی که اینجا تشریف دارند در چندین جمع و موسسه حضور دارند و این تکثر عناوین اعتباری ما را به این توهم میاندازد که خیلی زیادیم.
نکته دیگر آسیبشناسی مجموعههایی است که وارد این کار شدهاند. بهعنوان مثال خاتم، سازمان تبلیغات، دفتر تبلیغات و… را مورد مطالعه قرار دهیم ببینیم گیر کارشان کجا بوده است.
مسعود انصاری (موسسه صهبا): نکتهای این وسط هست -میخواهم ناامیدتان کنم- و آن این است که چون ما یک مدل کار فرهنگی در سوریه به راه انداختیم و به عیان دیدیم واقعاً چقدر قشنگ میشود کار کرد و چقدر در ایران فضای بوروکراتیک اذیت میکند آنجا مثلاً سه تا اتوبوس برمیداشتیم و بچههای دانشجوی سوریه را این حرم و اون حرم و جاهای مختلف میگرداندیم. همهچیز باهم هماهنگ و سازمانیافته بود. اینکه شما سه تا اتوبوس دانشجو بچرخانید در دمشق آنهم یک موقع از شب برسی که به لحاظ امنیتی مشکل دارد؛ خیلی اهمیت دارد. ما در کشورمان مسئولیتها و مسئولینی که داریم و قوانینی که تقنین شده اینها یک فضای بوروکراتیک درست کرده است که یک مقداری اینها مؤثر است در جمع نشدن.
یک نکته هم فضای آموزش است؛ وقتی من طلبه میشوم، من را فردی بار میآورند؛ من تا در فضاهای جمعی مثل تشکلها و گروهها حضور فعال نداشته باشم، اصلاً این دغدغه در من جدی شکل نمیگیرد.
عادلی (شبکه طلایهداران جهاد): اولین مشکل این است که تربیت تشکیلاتی نداریم در حوزه انفرادی تربیت میشویم؛ امید داشتم که در مؤسسات حداقل جلوهای از کار و تحقیق جمعی ببینم؛ اما وقتی یک دوری زدیم دیدیم نه واقعاً در موضوع کار پژوهشی که اینهمه پژوهشکده و مجموعه کار میکنند حتی در آنها هم تکی و شخصی کار میشود و من را خیلی ناراحت کرد که جبهه باطل اینقدر خوب کار میکند و ما هم اینگونه. دکتر سروش برای نوشتن یک کتاب دویست نفر پژوهشگر دارد که برای موضوعاتش کمک میکنند؛ او فهمیده است که نمیتواند فردی اینهمه کار را بکند. ما الان ذی فن کم داریم اما ذیفنون فراوان وجود دارد. اشکال این است که مسیر طلبگی در حوزه برای آحاد افراد خیلی روشن نیست؛ روشها و نحلههای مختلف که آخر سر هم روشن نمیشود که کدام برای یک طلبه مطلوبتر است. خود طلبه هم متوجه نمیشود که چه استعدادی دارد. مرکز استعدادیابی حوزه، باید خیلی فعال باشد یعنی واقعاً برای ورود به سطح سه این بنده خدا ذهنیت پانزده سال آیندهاش شفاف باشد و بداند که چهکار میخواهد بکند.، تخصصی شود نه به معنای علمیاش به معنای کارآمدیاش برای جبهه انقلاب. مثلاً آقای مرادی میگوید درسم را بهعنوان طلبه خوب میخوانم و غیر از این میخواهم در فضای تبلیغ جهادی تمرکز کنم ایشان شایسته تقدیر است؛ چون تکلیفش با خودش مشخص است.
علاوه بر عدم تربیت تشکیلاتی کسانی هم در حوزه نیستند که الگوهای مناسب کارآمدی برای این موضوع باشند؛ اساتید ما تکبعدی هستند؛ استاد طراز انقلاب اسلامی واقعاً به تعداد انگشتان دست داریم. یکی از اساتید، کلامی داشتند که واقعاً جای فکر و تأمل دارد و دیدم که خانه طلاب روی آن مانور میدهد و آن این است که ما قبل از انقلاب درس اخلاق داشتیم حالا بعد انقلاب هم اگر بخواهیم آنها را عیناً تکرار کنیم این یعنی انگار هیچ اتفاقی رخ نداده است. اساتیدی داریم که قبل از انقلاب و بعد انقلابشان الا دعای آخر روضهشان که برای نظام و آقا دعا میکنند، هیچ فرقی با هم ندارد، این یعنی امتداد پیدا نکردن آن انفجار نور در زندگی این فرد. طلبه طراز انقلاب اسلامی با پنجاه سال پیش، هزار و صد درجه فرق دارد.
باید عده ای در این فضا خطشکن باشند؛ خود را قربانی کنند تا این جریان و جبهه راهاندازی شود و الا اگر قرار باشد مثل بقیه سراغ درس و زندگی و پول درآوردن خود بروند، اتفاق خاصی نخواهد افتاد. ما الان بلوغ کار جبههای را تجربه میکنیم؛ الان طلبه منزوی و تکوجهی، نمیتواند بار نظام را بردارد؛ شاید در بیست سال اول میتوانست. این اضطرار به کار جبههای باید فراگیر شود.
یکی از عزیزان موسسه بیان معنوی: عرض سلام دارم خدمت دوستان انقلابی خودم. اولین چیزی که ضرورت این مقوله را خوب روشن میسازد وضعیت جهانی جبهه انقلاب و مظلومیت آن است. خیلی از اختلافات در این فضا اصلاً موضوع پیدا نمیکند. در یک همایشی که یک ماه پیش در جمکران، برگزار شد یک قسمت بسیار مؤثرش برای همه صحبت افرادی بود که از آفریقا و آرژانتین آمده بودند راجع به نسبت مردمشان با انقلاب اسلامی و نیازی که به امثال ما وجود دارد. از اینکه آنجا برهوت است و اگر شما فوت کنید؛ مردم مسلمان میشوند؛ تنها لازم است که انگلیسی بلد باشید و توضیحات اولیه بدهید در حد و اندازه نه یک حتی یک طلبه مبتدی بهاندازه یک آدم دیندار که دین و انقلاب را فیالجمله فهمیده است. از اینکه چقدر نیاز وجود دارد و شما چه قدر کمکار میکنید؛ و خلاصه شکایتهایی کردند؛ بلافاصله فعالیت جبهه انقلاب تغییر کرد. اینکه چه قدر در عالم نیاز وجود دارد و اینکه ما چه قدر مظلوم هستیم، خیلی کار را جلو میبرد. باعث خیلی همکاریها میشود. نمونه سیاسیاش در فتنه سال ۸۸ بود.
یک نکته دیگر که شاید مشکل ما را حل نکند، ولی لااقل امیدمان را به خودمان بیشتر میکند این است که در جبهه باطل خودخواهی بهصورت هرمی ساماندهی میشود و محور تصمیمات و جمعها پول است. همکاریها و عدم همکاریها را پول تعیین میکند؛ اما در اینسو، نیروهای انقلاب اینگونه نیستند؛ داعیه خودخواهی ندارند؛ کارها زمانی پیش میرود که انگیزههای الهی به میان میآید؛ محورِ تألیفِ قلوب، خداست به خلاف جبهه باطل، که قلوبهم شتی هستند؛ خیال میکنیم که همکاری دارند.
نقطه ضعف دیگری که در بین نیروهای انقلابی شایع است، ارتباطات اندک آنها، با افراد هم جبهه ایشان است. این رابطهها در آیه قرآن است: یا ایها الذین آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا[۱]؛ خیال میکنم یکی از مهمترین نقیصههایی که برای جمع شدن بچههای انقلاب وجود دارد، این است که به این ارتباط، کماهمیت داده میشود. گاهی اوقات یک تشکلی پیدا میکنیم مثلاً بنده در موسسهای چهار تا رفیق پیدا میکنم، دوستان هم ممکن است در خانه طلاب یا هرجایی بههرحال دور هم مینشینیم و کاری مشغول هستیم و کاری میکنیم ولی بنده با دوستان خانه طلاب آشنایی ندارم و بالعکس. با این تعاملات است که همافزاییهای غیرقابل تصوری رخ میدهد. به نظرم مشکل اصلی ما خودخواهی و منیت و امثالهم نیست؛ مؤمن و انقلابی زیاد داریم مانع این است که اینها هم را نمیشناسند.
مرادی(مسئول موسسه بلاغ المبین): نکته آخری که آقای عادلی گفتند خیلی مهم است یعنی قدم اول برای اینکه مجموعههایی شبکه شوند و کار کنند این است که نسبت به هم شناخت پیدا کنند که در این صورت خودبهخود ارتباطاتی شکل میگیرد. مثلا ممکن است در یک موقع از سال در دوکوهه تمام آنهایی که برای انقلاب اسلامی کار میکنند؛ جمع شوند و هر کس یک نمایشگاهی بزند و فعالیتهایش را نشان بدهد. این هم خیلی امیدوارکننده است و هم اینکه مانع موازی کاری میشود.
یک نکته هم که جا دارد رویش تأمل بشود این است که در روابطمان باید بر اساس «سلم لمن سالمکم» عمل کنیم یعنی هر کس با اهلبیت حالت سلم و دوستی دارد را با خود بدانیم؛ دوستش بداریم. این میتواند محور تجمعات و جبههبندی ما باشد. این را در رفتار و سیره مقام معظم رهبری میبینیم.
علی محمدی (موسسه معنا): دو سه نکته به ذهنم میرسد. در ذهنم ترتب دارد. مطلب اول اینکه من فکر میکنم که ما حداقل برای کار شبکهای سه پیشنیاز داریم؛ و هرکدام باید ساختارها و لوازم خودش را بهطور طبیعی داشته باشد. اول بحث گره خوردن انتظارات و حالتهای روحی ما به یکدیگراست. دو سه مورد را دوستان گفتند که خیلی مهم است. بعضی روایات هست که شخص خدمت امام میرسد و ایشان میفرماید «تجلسون و تحدثون[۲]…» ، آیا مینشینید و باهم حرف میزنید میگوید بله محافل ما خیلی دوستانه است. در بعضی روایات هست که این جمعها باعث احیای امر ما میشود و این را ما خیلی کم داریم. خیلی از احساس خطرها و حکم به انحراف که نسبت به یکدیگر میدهیم برای همین باهم نبودنهاست.
شرح صدر خیلی مهم است. از صفات حضرت امیر «یعسوب الدین» است یعسوب یعنی ملکه، یعنی چیزی که بقیه را میتواند انسجام ببخشد. تا نگاه محبتی در بین ما نباشد؛ اهداف والا شکل نمیگیرد. کلامی که آقا نسبت به بیحجابها میزدند؛ که اغلب اینها شوق همراهی با انقلاب دارند؛ نمیتوانیم آنها را کنار بگذاریم. او یک عیب ظاهری دارد و من هزار تا عیب باطن دارم؛ تا این نگاه نباشد نمیتوانیم وفق داشته باشیم. این پیشنیاز اول بحث وحدت است.
مرحله بعدی داشتن یک تحلیل جامع است. الان هر گروهی یک موضوع خاص خود را دارد. و این تحلیل جامع است که میتواند از موضوعات متفرق نظام موضوعات درست کند؛ یعنی تکتک ما وقتی در مورد انقلاب و حرکت انقلاب صحبت میکنیم، تئوریهای ما برای تحقق تمدن دینی، متفاوت است. این تفاوت اجازه نمیدهد که باهم جمع شویم. الان فرض کنید من میخواهم راجع به موسسه خودم توضیح بدهم، انگار مهمترین کار را انجام میدهم و همه همینطور. اینکه فرایند تحقق تمدن دینی کجاست؟ جایگاه تبلیغ و گفتمان سازی در فضای عمومی کجاست؟ و بحث عدالتطلبی و پرسش گری چه جایگاهی دارد؟ فقه حکومتی چه معنایی دارد؟ اینها پروژههای اصلی و گفتمان اصلی آقاست اگر نتوانیم در نظام و تحلیل جامع اینها را شکل بدهیم؛ هرکسی روی هر موضوعی که میایستد با بقیه انفصال دارد و جمع کردن اینها بیمعناست؛ آن ارتباطی که دوستان اشاره کردند، خیلی خوب است ولی ارتباطی که در یک نظام داریم و همه یک سنگ را بلند میکنیم، این شکل نمیگیرد.
مرحله سوم مرحله همکاری است. همکاری از نظام موضوعات بیرون میآید. موضوعات متفرق و متنوع میشود ولی هماهنگ است؛ این انسجام میتواند ما را یک گروه یا شبکه کند. ساختار شبکه، یک ساختار فرماندهی مطلق و یکطرفه نیست که همان تمرکز است و آقا بارها نقدش کردهاند.
امیری: یک نوع از اختلافی که مانع جمع شدن است؛ اختلافنظر است من قبول دارم یکجایی سعهصدر و تحمل مخالف نیاز است ولی اینیک عامل است. اندیشه و فکر هم گاهی ما را از یکدیگر جدا میکند. محور هماندیشی هم بیانات آقا باید باشد. ما الان سه سال در دوران طلبگی و چهار سال در دوران دانشجویی، سخنرانی از حضرت آقا نبود مگر اینکه آخر هفتهها مینشستیم و بحث میکردیم در این دو سه سالی که این کار را انجام میدادیم، واقعاً نتایجش را میبینیم افقهای فکری یکسان شده است. ما در حوزههای علمیه میتوانیم یک جلسه باشکوه پر صدای قوی آخر هر هفته داشته باشیم، مدرسه معصومیه میتواند محور باشد، اساتید مشخص باشند و پنجشنبهها بیایند و دقیقاً فرمایشات آقا را تبیین کنند.
یک وقتی با همین دوستان بحث میکردیم که یک شبکه، یا فرد محور است یعنی بر اساس محوریت یک شخص شبکه به وجود میآید یا بر اساس پروژه یا برنامه شکل میگیرد و یا بر اساس تشکیلات، در حوزههای مختلف باید دقت و بررسی کرد که کدامیک از این الگوها مناسب تراست نمیتوان یک نسخه واحد برای همه حیطهها پیچید. مثلاً خانه طلاب یک موضوع و دغدغه وسط میگذارد و طلبهها را دورهم جمع میکند. در حوزه سیاسی به این نتیجه رسیدهایم که ولایت جواب میدهد یعنی یک شخص محور میشود و بقیه هم پشت سرش حرکت میکنند؛ اما آیا در نظام فرهنگی هم این الگو مطلوب است؟
مظفری (موسسه گذار): به نظر میرسد برای اینکه جلسات به یک جمعبندی رسد و به برنامه اجرایی برسد از فضای نظریهپردازی و بحثهای کلان باید خارج شویم و بحثها عینی و عملیاتی شود تا اشکالات کار مشخص شود در فضای نظریهای، ظاهراً با دوستان اختلاف نداریم؛ اما وقتی وارد اجرا میشویم، اختلافات خودش را نشان میدهد. دوستان که اینجا جمع شدهاند نماینده حدوداً ده مجموعه هستند که یکدیگر را میشناسند و اقتضای کار را هم میدانند؛ حال با توجه به شرایط موجود باید برنامه عملیاتی برای جبهه سازی ارائه کنیم. بگوییم برای این شرایط چه کار کنیم.
عبدی : دو زیرساخت برای جبهه سازی در اختیار داریم. یکی اخلاقی فرهنگی و روانی است. در این حوزه به سه رکن رسیدهام خیلی دلیل منطقی شاید نداشته باشد: اخوت و امید و تواضع. اخوت یعنی با هم باشیم. تواضع یعنی نمیتوانم به تنهایی کارم را پیش ببرم. در مکاتب فکری و فلسفی این فقدان یا کمبود این تواضع را میبینید. مثلاً شاگردان برخی از علما قائلاند که استادشان همه زیرساخت نظری ساخت تمدن اسلامی را ارائه کرده است. خوشبینانهترین تحلیل در مورد این افراد این است که عظمت و پیچیدگی مسائل را درک نکردهاند که فکر میکنند یک نفر یا سازمان یا دسته میتواند یک همچون محصولی را ارائه کند یعنی تواضع خیلی چیز مهمی است؛ امید هم مهم است واقعاً یک عدهای در جبهه ما هستند که به خاطر کم بودن امیدشان، از جبهه انقلاب فاصله گرفتهاند.
یک زیرساخت هم نظری است. ما به یک نظریه جامع نیاز داریم یک تئوری کلان ولو اجمالی که در ذهن یک نفر هم نیست درون مجموع افراد است. یک کار عقلانی و مباحثاتی روی قرآن و روایات از سویی و تحلیل و بررسی بیانات آقا بهعنوان کسی که بهترین درک را از کار جبههای دارند از سوی دیگر نیاز است. در کنار این کار نظری هم روش آزمون و خطاست یعنی همین کارهایی که ما میکنیم و تجربیات را در کنار هم قرار میدهیم.
[۱] ال عمران ایه ۲۰۰
[۲] وسائل الشیعه ج۱۴ ص۵۰۱