گزارشی از عملکرد مجموعه «امت واحده» در عرصۀ بینالملل، در گفتگو با علیرضا کمیلی اشاره: مجموعه «امت واحده» متشکل از طلاب و دانشجویانی است که جهت هماهنگی نیروهای مردمی و ایجاد جریانات منسجم اجتماعی در عرصه بینالملل فعالیت دارند، از جمله کارهای موفق این گروه تشکیل کاروان آسیایی شکست حصر غزه و کاروان بینالمللی الی بیتالمقدس بود. باهم گفتگویی داریم با یکی از مؤسسین این مجموعه.
چرا در مملکتی که انقلابش مردمی است نقشآفرینی ساختارهای مردمی محدود به حوزههای خاصی است و بدنه اجتماعی در همه حوزهها به میدان نیامده است؟
یکی از آن عرصهها که حضور مردمی در آن نیست یا کمرنگ است عرصه بینالملل است…ما اگر یک مقدار بادید تمدنی حضرت امام دنیا را نگاه کنیم مسئله ضدیت با ظلم و برقراری عدالت جهانی موضوعی است که تقریباً میشود همه مردم دنیا را با آن به خط کرد.
در تعامل و وحدت با اهل تسنن منظور ما این نیست که دست از عقایدمان بکشیم. بلکه هرکدام از دو طرف عقیده خود را دارد ولی سعی میکنند که در تعاملات باهم بسازند.
در ساختار مردمی شما بابد بتوانید با اقناع کار را پیش ببرید نه با دستور و این مشکل است، انقلاب اسلامی در دل ملتهای مسلمان نفوذ کرد و دل مستضعفان جهان را فتح کرد.
لطفاً مجموعه امت واحده را معرفی کنید.
امت واحده اساساً با این دغدغه شکل گرفت که چرا در مملکتی که انقلابش مردمی است نقشآفرینی ساختارهای مردمی محدود به حوزههای خاصی است و بدنه اجتماعی به میدان نیامده است؟ دولت کمکم ضریب گرفته و ساختار نفتی هم خودش را تحمیل کرده و بهتدریج مردم حاشیهای شدهاند و فقط در ایام خاصی از آنها استفاده میشود، درصورتیکه همحجم دشمنی و مشکلات و مسائلی که داریم و هم نگاه بدوی و اصیل ما که نقش را به مردم میدهد و میگوید «لیقوم الناس بالقسط»، ما را به این نتیجه میرساند که مردم باید بیایند وسط. اگر مردم ورود پیدا کنند ظرفیتها آزاد خواهد شد.
به نظر میرسد علت اینکه حضرت آقا روی واژه «گفتمان سازی» تأکید میکنند شاید همین باشد که اگر یک مقوله گفتمان شد ظرفیتها من حیث لایحتسب فعال خواهد شد و شما بدون اینکه بخواهید تمرکز و هزینه ایجاد بکنید میبینید که کار جلو میرود یعنی کار دارد خودجوش از فلان روستا تا فلان شهر پیش میرود.
یکی از آن عرصهها که حضور مردمی در آن نیست یا کمرنگ است عرصه بینالملل است. خب ما پنج سال پیش که این کار را شروع کردیم افقمان این بود که مردم را وارد صحنه کنیم که البته کار بسیار سختی است. شما میتوانید یک تشکل شبهدولتی بشوید. ما الآن تشکل شبهدولتی زیاد داریم یعنی از سازوکارها تا بودجهشان همه وابسته به دولت است، اما مشکل اصلی اینجاست که آن فرهنگ حاکم بر آن مجموعهها هم یک فرهنگ دولتی است. لذا میبینید که افرادش دقیقاً مانند کارمند عمل میکنند. یعنی روحیه کارمندی است و کاراییشان هم در حد کارمند است. اسمشان NGO است اما از بودجه تا روحیات و فرهنگ حاکم، دولتی است. خب کارایی دستگاههای دولتی اگر کافی بود دیگر نیازی نبود که ما بقیه را وارد عرصه کنیم. حجم کارها و مسائل آنقدر گسترده است که شما باید کل انرژی مردمی را دخیل کنید. یکی از این عرصهها عرصه بینالملل است و این نگاه در این عرصه وجود ندارد. یعنی حتی در مسئولین کلانی که در حوزه بینالملل هستند چه در دولت یا بیرون دولت این نگاه خیلی وجود ندارد که برای حرکات خودجوش هم محلی از اعراب قائل باشد. هم نگاههای امنیتی وجود دارد و هم حساسیتهای بالایی که بعضی از اوقات لازم است که باشد.
اساساً تشکلهای مردمی را به رسمیت نمیشناسند چه برسد به اینکه بخواهند آنها را در زمینههای بینالمللی فعال بکنند. به رسمیت نمیشناسند به این معنا است که این تشکلها واقعاً باید کارشان را با سختی جلو ببرند تا خودشان را اثبات کنند. مجموعه «امت واحده» هم با همین نگاه شروع کرد. یکی از مسائلی که هست این است که در ساختار نفتی، مستقل ماندن کار بسیار سختی است. شما باید حتی نوع تعامل با ارگانها را مبتنی با گزارش کار دادن به آقایان طراحی بکنید. اینها دنبال چنین چیزهایی هستند و خیلی شاخصهای عملی برایشان موضوعیت ندارد. اسم یک کار و سروصدای آن برایشان مهم است، مثلاً همایشی باشد که بازتاب خیلی زیادی در رسانهها داشته باشد. این برایشان مهم است ولو اینکه در آن همایش هیچ اتفاقی نیفتاده باشد. لذا کار واقعی کردن در چنین شرایطی کار بسیار سختی است. با همه صعوبتهای کار و اینکه ما میتوانستیم یک هیئتامنایی تشکیل بدهیم که شخصیتهای بزرگی که اعتبار دارند در آن عضو باشند و به اعتبار آنها کار را پیش ببریم و هر جا که به در بسته خوردیم از آنها استفاده کنیم اما این کار را نکردیم. سعی کردیم کار را مردمی کنیم و خودمان را از این طریق اثبات کنیم. یعنی با عملکرد خودمان را نشان دهیم. شما میتوانید با روشهای مختلفی خودتان را اثبات بکنید. یکی اینکه از ساختار رسمی استفاده کنید و چند فرد شاخص و معروف را وارد کنید و کار را پیش ببرید. روش دیگر هم این است که از پایین و با کار و عملتان خودتان را اثبات کنید.
لذا امت واحده اولین کاری که انجام داد کاروان آسیایی شکست حصر غزه بود. بعدِ شش ماه از حمله به کشتی مرمره حضرت آقا پیام دادند که این کار باید ادامه پیدا کند. ما هم با دوستانمان در کشورهای مختلف هماهنگی کردیم و کار را طوری تعریف و اجرا کردیم که صرفاً ایرانی جلوه نکند و وجهه بینالمللی داشته باشد. چون اگر کار ایرانی جلوه میکرد به قول یکی از دوستان دعوای ایران و اسرائیل که خیلی وقت است بوده و هست و چیز جدیدی نیست، الآن دعوای جهان با اسرائیل است و ما باید این را نشان دهیم و این خط تقویت شود و باقی بماند. لذا ما نام این حرکت را گذاشته بودیم «حرکت مردمی محاصره اسرائیل». خب ما از این طریق رابطهای مختلفی را در کاروان پیدا کردیم. از همه قشری بودند؛ هندو، سیک، مسیحی، سنی و شیعه. وارد یک فضایی شدیم که تجربه این فضا برای ما که در ایران زندگی میکنیم وجود نداشت، فرض کنید شما بدون هیچ زمینهای وارد کاری شوید که مجبورید با افرادی غیر از همکیشان خودتان تعامل کنید. خود اینیک تجربه جدید بود و فهمیدیم که میتوانیم باهم کارکنیم. یکی کمونیست است یکی مسیحی یکی هندو و یکی مسلمان.
نحوه این کار و نوع این تعامل را بیشتر توضیح دهید.
ما معتقدیم که کار مردمی باید همه مختصات مردمی بودن را داشته باشد. در شروع کار وقتی رابطینمان را پیدا کردیم از آنها دعوت کردیم تا باهم همفکری کنیم. یعنی از مرحله تصمیمگیری تا مرحله اجرا همه دوستان دخیل بودند. در سیستم اداری «باید بشود» است یعنی یک دستوری میآید و بقیه اجرا میکنند اما در سیستم مردمی ساختار «برویم» است. لذا سختی کار مردمی در ایران هم بیشتر است چون ما چون این طور کار کردن را تمرین نکردهایم. در ساختار مردمی شما بابد بتوانید با اقناع کار را پیش ببرید نه با دستور و این مشکل است. شما باید بتوانید یک نیروی صفرکیلومتر را هم همراه و اقناع کنید. سختی کار اینجاست. لذا پدیدههای مردمی در ایران کمرنگ هستند.
علیایحال کاروان غزه یک حرکت موفقی شد و ما برای سال بعد کاروان جهانی «الی بیتالمقدس» را طراحی کردیم. در این کار ما با NGO های سراسر دنیا تعامل داشتیم نهفقط آسیا. اصل ایده هم در ایران بسته شد و در ادامه کار را گروهی پیش بردیم. یعنی ما این را به خودمان قبولاندهایم که مثل ادارات نباشیم که اگر کاری شروع شد باید تا آخر امضای ما پای آن باشد. نه شما میخواهید اصل مسئله تحقق پیدا کند. امضا مهم نیست. وقتی فرهنگ گزارش کار مهمترین عنصرت نبود کار موفق خواهد شد. در اینجور کارها اصلاً امضاها حذف میشود. یعنی شاید بتوان گفت پانصد مجموعه از این کار حمایت کرده بودند. نه اینکه یک یا دو ارگان که حتماً هم باید آرمشان در تبلیغات بخورد پایکار باشند. خب اصل کار شکل گرفت و یک شورای سی چهلنفره جهانی شکل گرفت که ما هم یک عضو آن بودیم ولی در عوض با این نحوه کار، ظرفیتی به میدان آمد که اگر ما میخواستیم بهتنهایی وارد کار شویم محال بود کاری به این عظمت اتفاق بیفتد. این به خاطر روحیه تعاملی بود که اتخاذ کرده بودیم. ما حتی با بعضی مسلمانان افراطی هم تعامل داشتیم که نسبت به سوریه حساسیت بالایی داشتند و نظرشان با ما متفاوت بود ولی ما مشترکات را گرفتیم. با دوستان مختلف همکاری کردیم. خیلیها حتی با آوردن اسم سوریه مخالف بودند ولی وقتی جمع نظر میداد آنها هم موافقت میکردند. ما سعی کردیم که این روحیه را حفظ کنیم. هم در فضای داخلی کشور مثل تعامل با اهل سنت و هم در فضای بینالملل.
در این نمونههایی که فرمودید یک کار بیرونی وجود داشت که همه با هم برای انجام آن بسیج میشدید. آیا فضا بهگونهای بود که با اتمام آن کار بازهم بتوانید با هم فعالیت مشترک دیگری تعریف کنید؟
ببینید عرصههای کاری خیلی متنوع و زیاد است. چیزی که زیاد است کار روی زمینمانده است. مشکل ساختاری که وجود دارد این است که به تعبیر امام انقلاب اسلامی در دل ملتهای مسلمان نفوذ کرد و دل مستضعفان جهان را فتح کرد آن عمق استراتژیک ما به تعبیر ایشان قلب مردم بود. همیشه دولتها با ما مخالف بودند. بعد ببینید در اینطرف ساختارهای دولتی و شبهدولتی ما میخواهند با این بدنهای که اینقدر به انقلاب اسلامی اشتیاق دارد ارتباط بگیرند. یعنی مثلاً فرض کنید یک NGO که در اندوزی هست و علاقهمند به ایران است میخواهد با ایران ارتباط بگیرد. ما به او میگوییم که با وزارت خارجه ارتباط برقرار کن. اساساً امکان این تعامل وجود ندارد. یکطرف سازمان رسمی و یکطرف NGO هستند که همجنسشان باهم متفاوت است و هم اینکه بلافاصله آن NGO متهم میشود که جاسوس جمهوری اسلامی است و برای ایران کار میکند. شما ظرفیت چندین میلیاردی دنیا را ببینید ما اگر یک مقدار با دید تمدنی حضرت امام دنیا را نگاه کنیم مسئله ضدیت با ظلم و برقراری عدالت جهانی موضوعی است که تقریباً میشود همه مردم دنیا را با آن به خط کرد. ما از این ظرفیت به خاطر اینکه نگاه امنیتی و سیاسی داریم چشم پوشیدهایم و آن را کنار گذاشتهایم لذا ظرفیتها فعال نمیشود. مثلاً شما میبینید سخنرانیها که به ایران دعوت میشوند در کشور خودشان یک شخصیت و پشتوانه مردمی ندارند. این باعث میشود که گفتمان گسترده نشود. چون آن فرد توانایی جریان سازی ندارد. مثلاً کشور ترکیه که نود میلیون نفر جمعیت دارد فقط آقای فلانی و فلانی که نیست؛ هزاران نفر در ترکیه هستند که میشود با آنها ارتباط گرفت، که یک ارگان دولتی نمیتواند این کار را انجام دهد.
البته راهش این نیست که تشکلهای مردمی را بیگدار وارد گود کرد بلکه باید آموزش داد تا هماهنگی صورت بگیرد.
در عرصه داخلی چه اقداماتی برای انسجام و یکپارچگی مسلمانان انجام دادهاید؟
یک بخش ثابت کار مجموعه امت واحده، مرتبط با اوضاع داخلی است. مردم داخل باید بدانند که خارج کشور چه نگاهی به ما دارند و چه تصویر ذهنی از ما کشیدهاند. خیلی وقتها تصویرهای اشتباهی از ما وجود دارد که باید با برخورد صحیح تصحیح شود. مثلاً یکبار یک گروه فلسطینی بعد از سالها از زندان آزاد شدند، بلافاصله آقای ملک عبدالله آنها را به حج برد و آقای اردوغان آمد به استقبالشان، اما در ایران هیچ کاری نشد یعنی تعاملات فرهنگی ما با دیگران کمرنگ است هرچند که در بحثهای نظامی و سیاسی دستمان بازتر است. ما یک جمع ده یازده نفری از این فلسطینیها را به ایران دعوت کردیم و اینها دیدند که ما نماز میخوانیم پرسیدند که این چیست گفتیم این مهر است. و بعد به آنها در مورد احکام فقهیمان توضیح دادیم و برای اینها این تصویر ذهنی بهراحتی عوض شد.
معمولاً این تصویرهای ذهنی توسط رسانههای مدیریتشده دشمن ساخته میشود. مثلاً یکبار طلاب اهل سنت کرد آمدند قم و ما رفتیم برایشان کتاب خریدیم و بعد باهم رفتیم حرم. وقتی برخی از اساتید این را شنیدند تعجب کردند که مگر اینها اهلبیت را قبول دارند. یعنی یک تصویر ذهنی اشتباهی ایجادشده که اهل سنت دیگر دشمن اهلبیت هستند درحالیکه خیلی از اهل سنت محب اهلبیت هستند.
در تعامل و وحدت با اهل تسنن منظور ما این نیست که دست از عقایدمان بکشیم. بلکه هرکدام از دو طرف عقیده خود را دارد ولی سعی میکنند که در تعاملات با هم بسازند. مثل دو هم اتاقی که اگر با هم نسازند هر روز باید دعوا کنند.
الآن اهل سنت به شهرهای مختلف مهاجرت کردهاند و دیگر اینگونه نیست که فقط لب مرزها باشند، و از طرفی از طریق رسانهها با ما در ارتباطاند. ما دیگر نمیتوانیم فقط در فضای ذهنی خودمان با اینها برخورد کنیم بلکه باید فرهنگ تعاملی اهلبیت که مراعات با مردم است را دوباره احیا کنیم. دیگر دوره آن گذشته است که ما بگوییم که فقط خودمان هستیم و هر کاری که خواستیم انجام دهیم. اینکه شیعه باید زینت اهلبیت باشد آیا با فحش دادن محقق میشود. ما باید در مناطقی که ارتباط با اهل سنت داریم بهترین الگوهای اخلاقی را به نمایش بگذاریم.
زنده کردن عملی سیره اهل بیت در تعامل با اهل سنت بسیار کلیدی است که عملا توسط برخی مراعات نمیشود باید یکوقتی بگذاریم و اینها را حل کنیم، وگرنه نگاه اهل سنت به شیعه و بالاتر به اهلبیت خراب میشود و این خودش بالاترین گناه محسوب میشود. کما اینکه در احادیث امر به تقیه فراوان آمده است و یا حضرات سرزنش کردند کسانی که بیجا حرفی را در مورد ائمه میزنند.
یکبخشی از دوستان مجموعه سعی میکنند در تبلیغ در مناطق اهل تسنن ادب جعفری را نشان بدهند. اقل فایده این کار این است که جلوی افراطیگری در اهل سنت را میگیرد و اینها را معتدل میکند. گاهی تعاملات ما بجای ایجاد رفاقت باعث دشمنی میشود یعنی صرف پاسخ دادن شبهات به نحو خشن نمیتواند به حل مشکل کمک کند.