خانه / خانه طلاب جوان / نشریه های عهد / برگزیده عهد / حوزه و تهذیب نفس در کلام روح خدا

حوزه و تهذیب نفس در کلام روح خدا

شما موظفید خود را بسازید

  • این اصطلاحات خشک اگر بدون تقوى و تهذیب نفس باشد، هر چه بیشتر در ذهن انباشته گردد، کبر و نخوت در دایره نفس بیشتر توسعه مى‏یابد. و عالم تیره بختى که باد نخوت بر او چیره شده نمى‏تواند خود و جامعه را اصلاح نماید
  • تا فرصت از دست نرفته، تا دشمن بر همه شئون دینى و علمى شما دست نیافته، فکرى کنید؛ بیدار شوید؛ به پا خیزید. در مرحله اول، در مقام تهذیب و تزکیه نفس و اصلاح خود برآیید

تا پایان عمر در مقدمه نمانید

این اصطلاحات اگر براى غیر خدا باشد، وزر و وبال است. …این اصطلاحات خشک اگر بدون تقوى و تهذیب نفس باشد، هر چه بیشتر در ذهن انباشته گردد، کبر و نخوت در دایره نفس بیشتر توسعه مى‏یابد. و عالم تیره بختى که باد نخوت بر او چیره شده نمى‏تواند خود و جامعه را اصلاح نماید، و جز زیان براى اسلام و مسلمین نتیجه‏اى به بار نمى‏آورد؛ و پس از سا­ل­ها تحصیل علوم و صرف وجوه شرعى، برخوردارى از حقوق و مزایاى اسلامى، سدّ راه پیشرفت اسلام و مسلمین مى‏گردد و ملت­ها را گمراه و منحرف مى‏سازد؛ و ثمره این درس­ها و بحث­ها و بودن در حوزه‏ها این مى‏شود که نگذارد اسلام معرفى گردد، حقیقت قرآن به دنیا عرضه شود؛ بلکه وجود او ممکن است مانع معرفت جامعه نسبت به اسلام و روحانیت گردد.

…تحصیل این علوم در واقع مقدمه تهذیب نفس و تحصیل فضایل، آداب و معارف الهیه، مى‏باشد؛ تا پایان عمر در مقدمه نمانید که نتیجه را رها سازید. شما به منظور هدفى عالى و مقدس، که عبارت از خداشناسى و تهذیب نفس مى‏باشد، این علوم را فرا مى‏گیرید، و باید درصدد به دست آوردن ثمره و نتیجه کار خود باشید؛ براى رسیدن به مقصود اصلى و اساسى خود جدیّت کنید.[۱]

از همین حالا

آتیه اسلام به دوش شماست مسئولیتش؛ الآن هم مسئولیت دارید و بسیار مسئولیت سنگینى است. باید از همین حالا، همین جوان شانزده ساله، همین جوان بیست ساله که … در مدارس علمى هست، … یک قدم که براى تحصیل علم برمى‏دارد، یک قدم هم براى تحصیل اخلاق خوب و تهذیب بردارد. اگر خداى نخواسته عالِمى مهذب نباشد، اگر خداى نخواسته عالمى آن­طورى که اسلام مى‏خواهد نباشد، این ضررش از نفعش بیشتر است.[۲]

بیم آن است که

حوزه‏هاى علمیه همزمان با فراگرفتن مسائل علمى، به تعلیم و تعلم مسائل اخلاقى و علوم معنوى نیازمند است. راهنماى اخلاق و مربى قواى روحانى و مجالس پند و موعظه لازم دارد. برنامه‏هاى اخلاقى و اصلاحى، کلاس تربیت و تهذیب، آموختن معارف الهیه، که مقصد اصلى بعثت انبیا علیهم­السلام مى‏باشد، باید در حوزه‏ها رایج و رسمى باشد. متأسفانه در مراکز علمى به این­گونه مسائل لازم و ضرورى، کمتر توجه مى‏شود. علوم معنوى و روحانى رو به کاهش مى‏رود، و بیم آن است که حوزه‏هاى علمیه در آتیه نتوانند علماى اخلاق، مربیان مهذّب و آراسته و مردان الهى تربیت کنند؛ و بحث و تحقیق در مسائل مقدماتى مجالى براى پرداختن به مسائل اصلى و اساسى، که مورد عنایت قرآن کریم و نبى اعظم (ص) و سایر انبیا و اولیا علیهم­السلام است، باقى نگذارد.[۳]

اگر در حوزه‏ها به وظایف خود عمل نکنید،

شما وظایف سنگینى دارید. اگر در حوزه‏ها به وظایف خود عمل نکنید و درصدد تهذیب خود نباشید و فقط دنبال فراگرفتن چند اصطلاح بوده مسائل اصولى و فقهى را درست کنید، در آتیه خداى نخواسته براى اسلام و جامعه اسلامى مضرّ خواهید بود؛ ممکن است العیاذ باللّه، موجب انحراف و گمراهى مردم شوید. اگر به سبب اعمال و کردار و رفتار نارواى شما یک نفر گمراه شده از اسلام برگردد، مرتکب اعظم کبائر مى‏باشید؛ و مشکل است توبه شما قبول گردد.[۴]

وقتى عمامه کمى بزرگ شد و ریش بلند گردید،

خیلى از چیزهاست که انسان را بیچاره کرده، از تهذیب و تحصیل باز مى‏دارد. یکى از آنها، براى بعضى، همین ریش و عمامه است! وقتى عمامه کمى بزرگ شد و ریش بلند گردید، اگر مهذب نباشد، از تحصیل باز مى‏ماند؛ مقید مى‏گردد؛ مشکل است بتواند نفس اماره را زیر پا گذارد و پاى درس کسى حاضر شود. …خدا نکند پیش از کسب ملکات فاضله و تقویت قواى روحانى، ریش انسان کمى سفید و عمامه بزرگ گردد، که از استفاده‏هاى علمى و معنوى و از تمام برکات باز مى‏ماند. تا ریش سفید نشده کارى کنید؛ تا مورد توجه مردم قرار نگرفته‏اید، فکرى به حال خود نمایید. خدا نکند انسان پیش از آنکه خود را بسازد، جامعه به او روى آورد و در میان مردم نفوذ و شخصیتى پیدا کند که خود را مى‏بازد؛ خود را گم مى‏کند. قبل از آنکه عنان اختیار از کف شما ربوده شود، خود را بسازید و اصلاح کنید. به اخلاق حسنه آراسته شوید؛ رذایل اخلاقى را از خود دور کنید؛ در درس و بحث اخلاص داشته باشید تا شما را به خدا نزدیک سازد. اگر در کارها نیت خالص نباشد، انسان را از درگاه ربوبى دور مى‏کند.[۵]

اگر بخواهید که آینده کشور شما یک آینده نورانى باشد،

حوزه‏ها باید درس اخلاق داشته باشند، نه یکى، نه دوتا، ده تا، بیست تا، درس اخلاق داشته باشند. اگر بخواهید که آینده کشور شما یک آینده نورانى باشد، تربیت کنید اینهایى که وارد در حوزه‏ها هستند، یا در آنجایى که درس مى‏گویید وارد مى‏شوند، تربیتشان کنید به یک تربیتى که از این عالم هجرت کنند؛ توجه به ماوراى اینجا بکنند؛ روحانى باشند.[۶]

اگر حوزه‏ها همین­طور از داشتن مربى اخلاق و جلسات پند و اندرز خالى باشد،

مواظب باشید مبادا پنجاه سال، بیشتر یا کمتر، در حوزه‏ها با کدّ یمین و عرق جبین جهنم کسب نمایید! باید به فکر باشید. در زمینه تهذیب و تزکیه نفس و اصلاح اخلاق برنامه تنظیم کنید؛ استاد اخلاق براى خود معین نمایید؛ جلسه وعظ و خطابه، پند و نصیحت تشکیل دهید. خودرو نمى‏توان مهذب شد. اگر حوزه‏ها همین­طور از داشتن مربى اخلاق و جلسات پند و اندرز خالى باشد، محکوم به فنا خواهد بود. چطور شد علم فقه و اصول به مدرّس نیاز دارد، درس و بحث مى‏خواهد، براى هر علم و صنعتى در دنیا استاد و مدرس لازم است، کسى خودرو و خودسر در رشته‏اى متخصص نمى‏گردد، فقیه و عالم نمى‏شود، لیکن علوم معنوى و اخلاقى، که هدف بعثت انبیا و از لطیف­ترین و دقیق­ترین علوم است، به تعلیم و تعلّم نیازى ندارد و خودرو و بدون معلم حاصل مى‏گردد؟! [۷]

کار به آنجا رسیده که

انبیاى خدا براى این مبعوث شدند که آدم تربیت کنند؛ انسان بسازند؛ بشر را از زشتی­ها، پلیدی­ها، فسادها و رذایل اخلاقى دور سازند، و با فضایل و آداب حسنه آشنا کنند: «بعثت لاتمّم مکارم الاخلاق.» چنین علمى که خداوند متعال نسبت به آن، آن­قدر اهتمام داشته که انبیا را مبعوث فرموده است، اکنون در حوزه‏هاى ما رواجى ندارد، و کسى به طور شایسته به آن اهمیت نمى‏دهد؛ و بر اثر کمبود علوم معنوى و معارف در حوزه‏ها کار به آنجا رسیده که مسائل مادى و دنیوى در روحانیت رخنه کرده و بسیارى را از معنویت و روحانیت دور داشته است که اصلا نمى‏دانند روحانیت یعنى چه، یک نفر روحانى چه وظیفه‏اى دارد، چه برنامه‏اى باید داشته باشد.[۸]

راضى نشوید که

شما مربوط به رسول اللّه (ص) هستید، شما با ورود به حوزه‏هاى علمیه خود را به فقه اسلام، رسول اکرم، و قرآن کریم مرتبط ساخته‏اید، اگر عمل زشتى مرتکب شدید، به آن حضرت برمى‏خورد، بر ایشان گران مى‏آید؛ ممکن است خداى نخواسته شما را نفرین کند. راضى نشوید که رسول خدا (ص) و ائمه اطهار، علیهم السّلام، نگران و محزون گردند.[۹]

تا فرصت از دست نرفته

شما فقط در سایه تهذیب، تجهیز، و نظم و ترتیب صحیح، مى‏توانید این‏ مفاسد و مشکلات را از سر راه خود بردارید، و نقشه‏هاى استعمارى آنان را خنثى کنید. من اکنون روزهاى آخر عمرم را مى‏گذرانم و دیر یا زود از میان شما مى‏روم، ولى آینده تاریک و روزهاى سیاهى براى شما پیش­بینى مى‏کنم. اگر خود را اصلاح نکنید، مجهز نگردید، نظم و انضباط در امور درسى و زندگى خود حکم­فرما نسازید، در آتیه خداى نخواسته محکوم به فنا خواهید بود. تا فرصت از دست نرفته، تا دشمن بر همه شئون دینى و علمى شما دست نیافته، فکرى کنید؛ بیدار شوید؛ به پا خیزید. در مرحله اول، در مقام تهذیب و تزکیه نفس و اصلاح خود برآیید؛ مجهز و منظم شوید؛ در حوزه‏هاى علمیه نظم و انضباط برقرار سازید؛ نگذارید دیگران بیایند حوزه‏ها را منظم کنند؛ …اگر شما منظم و مهذب شوید، همه جهات شما تحت نظم و ترتیب باشد، دیگران به شما طمع نمى‏کنند؛ راه ندارند که در حوزه‏هاى علمیه و جامعه روحانیت نفوذ کنند. شما خود را مجهز و مهذب کنید؛ براى جلوگیرى از مفاسدى که مى‏خواهد پیش بیاید مهیا شوید؛ حوزه‏هاى خود را براى مقاومت در برابر حوادثى که مى‏خواهد پیش بیاید، آماده سازید.

شما خداى نخواسته روزهاى سیاهى در پیش دارید؛ این­طور که زمینه است، روزهاى بدى خواهید دید. ایادى استعمار مى‏خواهند تمام حیثیات اسلام را از بین ببرند، و شما باید در مقابل ایستادگى کنید؛ و با حبّ نفس و حبّ جاه و کبر و غرور نمى‏توان مقاومت کرد. عالم سوء، عالم متوجه به دنیا، عالمى که در فکر حفظ مسند و ریاست باشد، نمى‏تواند با دشمنان اسلام مبارزه نماید. و ضررش از دیگران بیشتر است. قدم را الهى کنید، حبّ دنیا را از دل بیرون نمایید، آن وقت مى‏توانید مبارزه کنید. از هم­اکنون این نکته را در قلب خود بپرورانید و تربیت کنید که من باید یک سرباز مسلح و اسلامى باشم و براى اسلام فدا شوم؛ من باید براى اسلام کار کنم تا از بین بروم. براى خود بهانه درست نکنید که امروز مقتضى نیست. کوشش کنید تا براى آتیه اسلام به درد بخورید، و خلاصه یک انسان باشید. ایادى استعمار از انسان مى‏ترسند؛ از آدم مى‏ترسند. شما موظفید خود را بسازید؛ انسان کامل شوید؛ و در مقابل نقشه‏هاى شوم دشمنان اسلام ایستادگى کنید.[۱۰]  

و آخر کار…

بپرهیزید از اینکه خداى نخواسته حبّ دنیا و حبّ نفس به تدریج در شما رو به فزونى نهد، و کار به آنجا رسد که شیطان بتواند ایمان شما را بگیرد. کسى سند نداده که ایمان شما ثابت بماند. شاید ایمان «مستودع» باشد، و آخر کار شیطان از شما بگیرد، و با عداوت خداوند تبارک و تعالى و اولیاى او از دنیا بروید. یک عمر از نعمت­هاى الهى استفاده کرده، سر سفره امام زمان (ع) نشسته، و آخر کار، خداى نخواسته بى‏ایمان و با دشمنى با ولی­نعمت خود جان بسپرید.[۱۱] 


[۱]. جهاد اکبر، صص ۱۹- ۲۱

[۲]. صحیفه امام، ج‏۲، صص ۳۷ و ۳۸

[۳]. جهاد اکبر، صص۱۱و ۱۲

[۴]. جهاد اکبر، ص ۱۳

[۵]. جهاد اکبر، صص۲۱و ۲۲

[۶]. صحیفه امام، ج‏۱۹، صص۳۵۶ و ۳۵۷

[۷]. جهاد اکبر، صص۲۳و۲۴

[۸]. جهاد اکبر،ص۲۴

[۹]. جهاد اکبر،ص ۴۳

[۱۰]. جهاد اکبر، صص۶۰-۶۲

[۱۱]. جهاد اکبر، صص۵۳-۵۵

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *