- قَالَ رَسُولُ اللَّه صلّی الله علیه وآله: إنَّ یدَ اللَّهِ عَلَى الْجَمَاعَهِ.[۱] (دست خدا با جماعت است.)
- عن رسول الله صلّیاللهعلیهوآله: أیّها النّاس علیکم بالجماعه و إیّاکم و الفُرقه. (ای مردم، بر شما باد به جماعت و بر حذر باشید از تفرقه.)
- قَالَ رَسُولُ اللَّه صلّیاللهعلیهوآله: إن الاجتماع رحمه و الفُرقه عذابٌ.[۲] (اجتماع، رحمت و تفرقه، عذاب است).
- قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: یا مُحَمَّدُ مَنْ أَحَبَّ الْجَمَاعَهَ أَحَبَّهُ اللَّهُ وَ الْمَلَائِکهُ أَجْمَعُونَ.[۳] (ای محمّد! هرکس جماعت را دوست داشته باشد، خدا و همه ملائکه، او را دوست دارند.)
- الامام الباقر علیهالسّلام: قال رسول اللَّه صلّیاللهعلیهوآله: مَن فارق جماعه المسلمین، فقد خلَع رِبقَه الاسلام مِن عُنُقه. قیل: یا رسول اللَّه! و ما جماعه المسلمین؟ قال: جماعه اهل الحقّ و إن قلّوا. (امام باقر علیهالسّلام: پیامبر اکرم فرمود: هر که از جماعت مسلمین دورى گزیند، بند اسلام را از گردن خویش برداشته است. گفتند: اى پیامبر خدا، جماعت مسلمانان، کدام است؟ گفت: جماعت پیروان حق، هر چند اندک باشند.)[۴]
- الامام الصادق علیهالسّلام: مَن خَلَع جماعه المسلمین قدرَ شِبرٍ، خَلَع رِبقَه الایمان مِن عنُقه. (امام صادق علیهالسّلام: هر که از جماعت مسلمانان بهاندازه یک وجب دورى گزیند، بند ایمان را از گردن خویش باز کرده است.)[۵]
- الامام الکاظم علیهالسّلام: ثلاثٌ موبقاتٌ: نکثُ الصَّفقَه، و ترکُ السّنّه، و فِراقُ الجماعه. (امام کاظم علیهالسّلام: سه چیز مایه هلاکت است؛ شکستن معامله، ترک سنّت، و دورى گزیدن از جماعت.)[۶]
- الامام علی علیهالسّلام: … فإیّاکم و التَّلوُّن فی دین اللَّه! فإنّ جماعهٌ فیما تکرهون مِن الحقّ، خیرٌ مِن فُرقهٍ فیما تُحبّون مِن الباطل. و إنّ اللَّه سبحانه لم یُعط أحداً بفُرقَه خیراً، ممّن مضى و لا ممّن بقی … (امام على علیهالسّلام: از دو رنگى در دین خدا بپرهیزید! زیرا که اجتماعکردن در امر حقّى که از آن اکراه دارید، بهتر است از جدابودن در امر باطلى که آن را دوست مىدارید. خداى سبحان به احدى در جدایى، خیر نمىدهد؛ نه از گذشتگان و نه از آیندگان.)[۷]
- الامام علی علیهالسّلام: … أمّا الفُرقَه، فأهلُ الباطل و إن کثُروا. و أمّا الجماعه، فأهل الحقّ و إن قلّوا. (امام على علیهالسّلام: جدایى و تفرقه، از آنِ اهل باطل است، هرچند زیاد باشند؛ و اجتماع و جماعت از آنِ اهل حق است، هر چند اندک باشند.)[۸]
- ۱۰- قال النّبی صلّیاللهعلیهوآله: جاءنی جبرئیل فقال لی: یا أحمد! الاسلام عشره أسهُمٍ، و قد خاب مَن لا سهمَ له فیها. أوّلُها شهاده أن لا إله إلّا اللَّه و … و التّاسعه الجماعه، و هی الألفه. (پیامبر صلّیاللهعلیهوآله: جبرئیل نزد من آمد و گفت: اى احمد! اسلام، ده سهم (بخش) است؛ و آنکه در آن هیچ سهمى نداشته باشد، امیدى نمىتواند داشت. نخستین این بخشها، گواهىدادن به یگانگى خدا است؛ لا اله الّا اللَّه، و … و نهمین بخش آن، جماعت و حضور در جماعت است، که مایه انسگرفتن با دیگران است.)[۹]
- عَنْ أَبِیعَبْدِ اللَّهِ علیهالسّلام: قَالَ تَجْلِسُونَ وَ تُحَدِّثُونَ؟ قُلْتُ نَعَمْ جُعِلْتُ فِدَاکَ. قَالَ: تِلْکَ الْمَجَالِسُ أُحِبُّهَا فَأَحْیُوا أَمْرَنَا یَا فُضَیْلُ. فَرَحِمَ اللَّهُ مَنْ أَحْیَا أَمْرَنَا. یَا فُضَیْلُ مَنْ ذَکَرَنَا أَوْ ذُکِرْنَا عِنْدَهُ فَخَرَجَ مِنْ عَیْنِهِ مِثْلُ جَنَاحِ الذُّبَابِ غَفَرَ اللَّهُ ذُنُوبَهُ وَ لَوْ کَانَتْ أَکْثَرَ مِنْ زَبَدِ الْبَحْرِ.[۱۰] (امام صادق علیهالسّلام فرمود: آیا با هم مىنشینید و گفتوگو میدارید؟ گفتم: آرى، فداى تو شوم. فرمود: من اینگونه مجالس را دوست میدارم. پس اى فضیل! امر ما را احیاء کنید، خداوند رحمت کند کسانى را که امر ما را احیاء میکنند. اى فضیل! کسى که از ما یاد کند یا نزد وى از ما یاد شود و از چشمانش بهاندازه پر مگسى اشک بیرون آید، خداوند گناهان او را اگر چه بیشتر از کف دریاها باشد، مىآمرزد.)
- ۱۲- عَنْ أَبِیجَعْفَرٍ الثَّانِی علیهالسّلام، قَالَ لِی: أَ تَخْلُونَ وَ تُحَدِّثُونَ وَ تَقُولُونَ مَا شِئْتُمْ؟ فَقُلْتُ إِی وَ اللَّهِ؛ لَنَخْلُو وَ نَتَحَدَّثُ وَ نَقُولُ مَا شِئْنَا. فَقَالَ: أَمَا وَ اللَّهِ لَوَدِدْتُ أَنِّی مَعَکُمْ فِی بَعْضِ تِلْکَ الْمَوَاطِنِ. أَمَا وَ اللَّهِ إِنِّی لَأُحِبُّ رِیحَکُمْ وَ أَرْوَاحَکُمْ وَ إِنَّکُمْ عَلَى دِینِ اللَّهِ وَ دِینِ مَلَائِکَتِهِ فَأَعِینُونَا بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَاد.ٍ[۱۱] (امام جواد علیهالسّلام به میسر فرمود: آیا در خلوت، گرد هم مىنشینید و گفتوگو میدارید؟ گفتم: آرى بهخدا سوگند؛ بهخلوت مىنشینیم و گفتوگو میکنیم، و هرچه خواستیم، میگوییم. امام فرمود: بهخدا قسم دوست دارم در برخى از این انجمنها با شما باشم. بهخدا قسم من نیرو و حقگزار شما را دوست میدارم. شما بر دین خدا و دین فرشتگان خدا هستید. پس با پارسایى و تلاش، ما یارى کنید.)
- ۱۳- عَنْ أَبِیجَعْفَرٍ الثَّانِی علیهالسّلام قَالَ: رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً أَحْیَا ذِکْرَنَا. قُلْتُ مَا إِحْیَاءُ ذِکْرِکُمْ؟ قَالَ: التَّلَاقِی وَ التَّذَاکُرُ عِنْدَ أَهْلِ الثَّبَاتِ.[۱۲] (امام جواد علیهالسّلام فرمود: خدا ببخشد بندهای را که نام ما را زنده بدارد. گفتم: زندهداشتن نام شما به چیست؟ فرمود: دیدار ثابتقدمان و گفتوگوى با آنان.)
- ۱۴- عَنْ أَبِیجَعْفَرٍ علیهالسّلام عَنْ آبَائِهِ أَنَّ عَلِیّاً علیهالسّلام کَانَ یَقُولُ: إِنَّ لُقَى الْإِخْوَانِ مَغْنَمٌ جَسِیمٌ. (امام باقر از پدرانش از امیر المؤمنین علیهالسّلام نقل میفرماید که فرمود: دیدار برادران، اگرچه کم باشند، غنیمتى است بزرگ.)[۱۳]
- ۱۵- قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیهالسّلام: أَ تَتَجَالَسُونَ؟ قُلْتُ نَعَمْ. قَالَ: وَاهاً لِتِلْکَ الْمَجَالِسِ![۱۴] (امام باقر علیهالسّلام فرمود: آیا با هم مىنشینید؟ گفتم: آرى. فرمود: حسرت و شوق به اینگونه مجالس!)
- عَنْ خَیْثَمَهَ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِیعَبْدِاللَّهِ علیهالسّلام لِأُوَدِّعَهُ وَ أَنَا أُرِیدُ الشُّخُوصَ. فَقَالَ: أَبْلِغْ مَوَالِیَنَا السَّلَامَ وَ أَوْصِهِمْ بِتَقْوَى اللَّهِ الْعَظِیمِ وَ أَوْصِهِمْ أَنْ یَعُودَ غَنِیُّهُمْ عَلَى فَقِیرِهِمْ وَ قَوِیُّهُمْ عَلَى ضَعِیفِهِمْ وَ أَنْ یَشْهَدَ حَیُّهُمْ جَنَازَهَ مَیِّتِهِمْ وَ أَنْ یَتَلَاقَوْا فِی بُیُوتِهِمْ فَإِنَّ فِی لِقَاءِ بَعْضِهِمْ بَعْضاً حَیَاهً لِأَمْرِنَا. ثُمَّ قَالَ: رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً أَحْیَا أَمْرَنَا. یَا خَیْثَمَهُ! إِنَّا لَا نُغْنِی عَنْهُمْ مِنَ اللَّهِ شَیْئاً إِلَّا بِالْعَمَلِ وَ إِنَّ وَلَایَتَنَا لَا تُدْرَکُ إِلَّا بِالْعَمَلِ وَ إِنَّ أَشَدَّ النَّاسِ حَسْرَهً یَوْمَ الْقِیَامَهِ رَجُلٌ وَصَفَ عَدْلًا ثُمَّ خَالَفَ إِلَى غَیْرِهِ. (خیثمه گفت: در سفرى که در پیش داشتم، نزد أبىعبداللَّه علیهالسّلام رفتم تا با او وداع کنم. فرمود: از دوستان ما، هرکس را دیدى، سلام برسان. و بدانها بسپر که از خداوند بزرگوار بترسند، و توانگران آنها از نیازمندانشان و نیرومند آنها از ناتوانشان، عیادت کنند و زنده آنها بر جنازه مردهشان حضور یابد و در خانههاى خویش از هم دیدار کنند. زیرا در ملاقات آنها احیاء امر ماست. باز فرمود: خدا ببخشد بندهاى را که امر ما را زنده میدارد. اى خیثمه! به دوستان ما برسان که ما آنان را به هیچ وجه از خداى، بىنیاز نمىسازیم. مگر آنکه کار نیک کنند و دوستى ما جز به پارسایى، بهدست نیاید. در روز قیامت، حسرتمندترین مردم کسى است که عدالت را بستاید، سپس از آن روى برتابد و به غیر آن بگراید.)[۱۵]
[۱] . الفصولالمختاره، ص۲۳۷
[۲] . إرشادالقلوب، ج۲، ص۳۳۴
[۳] . جامعالأخبار، ص۷۶
[۴] . الحیاه، ترجمه احمد آرام، ج۱، ص۴۰۴
[۵] . همان
[۶]. همان، ص۴۰۶
[۷]. همان
[۸] . همان
[۹]. همان
[۱۰]. وسائل الشیعه إلى تحصیل مسائل الشریعه، ج۱۲، ص۲۱
[۱۱]. شیخ صدوق، مصادقه الاخوان، ترجمه خراسانى کاظمى، ص۳۴
[۱۲]. همان
[۱۳]. همان
[۱۴]. وسائل الشیعه إلى تحصیل مسائل الشریعه، ج۱۲، ص۲۱
[۱۵]. وسائل الشیعه إلى تحصیل مسائل الشریعه، ج۱۲، ص۲۲
خیلی خوب است که روایت های مربوط به جماعت را جمع کردید و نوشتید اما ننوشتید کهمنظور از جماعت چیست و اینکه ایا هر تعداد نفرات را جماعت می گویند یا جمعیت . به قول بزرگی بین جمعیت و جماعت فرق است . جماعت به کسانی می گویند که زیر پرچم حق یعنی ولایت علی بن ابیطالب باشند هر چند تعدادشان اندک باشد و جمعیت به کشانی می گویند که زیر پرچم باطل یعنی عمر و ابوبکر باشند… بعد از رسول الله ارتد الناس الا ثلاث ..اگر یدالله مع الجماعه باشه پس باید دنبال ان ۷ میلیون نفری که رفتن دنبال عمر و ابوبکر برویم و اگر نفهمیم که اینجا منظور از جماعت چیست بیراهه می رویم و گمراه می شویم.. پس اگر سه نفر باشی و دنباله رو علی بن ابیطالب باشی دست خدا همراه توست و خدا حامی تو اما اگر ۷۰ میلیون نفر باشی و دنباله رو عمر نه تنها دست خدا همراه تو نیست بلاکه لعن خدا همراه توست…
روایت و حدیث رو باید عصاره اش رو بدانی و بفهمی نه اینکه فقط بخوانی … به قول بزرگی خوب خواندیم و خوب شنیدیم و خوب نفهمیدیم… خواندن روایت و حدیث مارا نجات نمیدهد بلکه فهمیدن عصاره روایت و حدیث مارا نجات می دهدو اینجا است که امام صادق می فرماید لیس العلم بکثره التعلیم و االتعلم بل العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء…
احسنت جزاک الله
سلام
تشکر فراوان