خانه / خانه طلاب جوان / خط / برگزیده خط / راهکارهایی برای تولید علم دینی در حوزه

راهکارهایی برای تولید علم دینی در حوزه

راهکارهایی برای تولید علم دینی در حوزه
حجت الاسلام دکتر حسین سوزنچی

– راهکار تحقق علم دینی بیش از آنکه یک برنامه پژوهشی ناظر به محتوا باشد، یک برنامه‌‌ریزی تعلیم و تربیتی نسبتاً درازمدت خواهد بود، برنامه‌‌ریزی‌ای که: تحقق علم را نه در مجموعه‌‌های مکتوب، بلکه در درون یک عده از انسان‌ها جستجو می‌کند، و می‌کوشد نهضتی برای تولید علم در وجود این انسان‌ها رقم بزند.

– از طرفی ورود هرگونه مباحث عمیق عقلی (فلسفی یا عرفانی) در مباحث دینی را برنمی‌تابند، و از طرف دیگر به شدت علوم حسی و تجربی را مطلق قلمداد می‌کنند و حتی متناسب با برخی از آراء مطرح در این علوم، گاه دست به تصرفات ناشیانه‌ای در برخی از احکام فقهی می‌زنند که ادامه این رویه چه‌بسا در درازمدت، فاجعه‌ای در عرصه تفکر دینی به‌بار آورد

اگرچه در مبانی نظری و تبیین ماهیت علم دینی اختلاف‌نظرهای فراوانی موجود بود، اما با توجه به اینکه در بحث علم دینی، در ابتدای راه هستیم، راهکارهایی که می‌تواند مطرح شود، بیشتر ماهیت سیاست‌گذاری‌هایی را دارد که در این سیاست‌گذاری‌ها، آن اختلاف‌نظرها چندان موثر نیست. یعنی، با پیش‌فرض‌ گرفتن ضرورتِ نوعی تعامل بین علوم جدید و اندیشه‌های دینی می‌توان سیاست‌هایی را برای سیاست‌گذاران جامعه علمی کشور توصیه کرد که در درازمدت، به تحقق علم دینیِ به معنای عام آن، که اغلب دیدگاه‌های پیش‌گفته را در برگیرد، بیانجامد.

از این منظر، راهکار تحقق علم دینی بیش از آنکه یک برنامه پژوهشی ناظر به محتوا باشد، یک برنامه‌‌ریزی تعلیم و تربیتی نسبتاً درازمدت خواهد بود، برنامه‌‌ریزی‌ای که: تحقق علم را نه در مجموعه‌‌های مکتوب، بلکه در درون یک عده از انسان‌ها جستجو می‌کند، و می‌کوشد نهضتی برای تولید علم در وجود این انسان‌ها رقم بزند، نهضتی که در عین توجه به ضروریات تربیتی آنان، هم معارف دینی لازم برای پیدا کردن نگرش و جهان‌بینی و غایتمندی درست و نیز محدوده‌‌های عمل مورد‌نظر دین را در اختیار آنها قرار می‌دهد؛ و هم علوم جدید را جدی می‌گیرد، و در علوم جدید نیز بیش از آنکه به محتویاتی بپردازد که «کارشناس»‌پرور باشد، درصدد آموزش محتویاتی است که «نظریه‌پرداز» و «صاحب‌نظر» بسازد.

چنین انسان‌هایی به‌تدریج محصولی تولید خواهند کرد که می‌توان بی‌دغدغه نام آن را علم دینی نهاد و گرچه فهم آنها بشری و فاقد قداست الهی است، اما مفهوم و محتوای سخن‌شان مقدس و مبارک است؛ و البته، نه این تقدس مانع نقدپذیری و تکامل این علوم می‌شود، و نه این علوم، خاص جامعه‌ دینی است، بلکه همچون تمامی علوم موجود، خصلت همگانی دارد.

حال بر اساس این رویکرد، به برخی از راهکارهای ناظر به برنامه‌های آموزشی و تربیتی حوزه های علمیه را از نظر می گذرانیم:

۱٫ هماهنگی بیشتر حوزه در برنامه های آموزشی با نیازهای زمان و جدی گرفتن نیازهای متنوع جامعه:

برنامه آموزشی فعلی حوزه‌های علمیه، در مجموع به نحوی تنظیم شده که اگر کسی بخواهد «مجتهد» به معنای مصطلح ـ یعنی: متخصص در زمینه استنباط احکام شرعی از کتاب و سنت، با تاکید بر وظایف فردی ـ شود، برنامه درسی نسبتا مناسبی را پیش روی خود دارد. اما نیاز جامعه به اندیشه‌ها و معارف دینی، منحصر در نیازهای فقه فردی نیست؛ بلکه علاوه بر آن، امروزه باید هم پرورش متخصص و صاحب‌نظر دین‌شناس در بسیاری از علوم تخصصی، به‌ویژه فلسفه‌های مضاف، علوم انسانی و هنر، را جدی گرفت و هم برای رفع بسیاری از نیازهای ملموس و کاربردی جامعه، که می‌توان آنها را تحت عنوان کلی «وظیفه تبلیغ و گسترش دینداری» قرار داد، برنامه‌های ویژه‌ای طراحی کرد.[۲] شاید غلبه نگاه فقهی (به معنای فقه مصطلح) و مراعات جانب احتیاط است که تاکنون مانع ورود جدی و عمیق حوزه‌های علمیه به عرصه‌های جدید مورد نیاز جامعه گردیده و امروزه اغلب تلاش‌ها یا توسط افراد مستقل انجام می‌شود، یا توسط مراکز نیمه‌دانشگاهی ـ نیمه‌حوزوی، که این دسته دوم، در اغلب موارد شاید به‌خاطر غلبه فضای ناشی از نگاه دانشگاهی به علم، و کم بودن زمان تحصیلات دانشگاهی در مقایسه با تحصیلات حوزوی، دستاورد چندان مطلوبی در این زمینه‌ها پدید نیاورده‌اند، و گاه احساس می‌شود که بعضاً حتی در مسیر تقویت فضای غرب‌زدگی و خودباختگی در میان حوزویان گام برداشته‌اند.

۲ـ پررنگ شدن عقل و دستاوردهای عقلی در آموزش‌های حوزوی:

شهید استاد مطهری به عارضه مهمی در تاریخ فقه شیعه اشاره می‌کند و آن این است که ائمه اطهار علیهم‌السلام با دو جریان انحرافی به شدت مبارزه کردند. یکی، جریان افراطی ابوحنیفه بود که به اسم عقل‌گرایی، امور ظنیِ غیرمعتبر همچون «قیاس فقهی» را در روش‌های استنباطی خود وارد می‌کرد؛ و دوم، جریان تفریطی اشاعره بود که مخالف عقل‌گرایی و منکر حسن و قبح عقلی بود.

فقهای شیعه در طول تاریخ از جهت اول دقت‌های لازم را به خرج دادند و همواره به شدت مراقب بودند که «قیاس» وارد رویه استنباطی آنها نشود، اما در مورد دوم ظاهراً خیلی حساسیت به خرج ندادند و شاید ناخواسته تا حدودی در دامن اشعری‌گری افتادند و لذا امروزه کمتر فقیهی عقل و دستاوردهای عقلی را به عنوان یک منبع مهم در استنباط احکام شرع جدی می‌گیرد. و آنچه باید به سخن ایشان افزود، این است که متاسفانه علی‌رغم این عقل‌ستیزی و عقل‌گریزی، نوعی علم‌زدگی در همان دسته از تحصیل‌کردگان حوزوی مشاهده می‌شود؛ یعنی از طرفی ورود هرگونه مباحث عمیق عقلی (فلسفی یا عرفانی) در مباحث دینی را برنمی‌تابند، و از طرف دیگر به شدت علوم حسی و تجربی را مطلق قلمداد می‌کنند و حتی متناسب با برخی از آراء مطرح در این علوم، گاه دست به تصرفات ناشیانه‌ای در برخی از احکام فقهی می‌زنند که ادامه این رویه چه‌بسا در درازمدت، فاجعه‌ای در عرصه تفکر دینی به‌بار آورد.

۳ـ پرداختن به موضوعات اجتماعی و حکومتی:

تغییر نوع نگاه رایج به فقه و پرداختن به موضوعات اجتماعی و حکومتی در کنار موضوعات فقه فردی و نیز پرداختن به موضوعات جدید، ضرورت دارد. کمتر دیده می‌شود فقیه برجسته‌ای درس خارج فقه خود را به بررسی مسائل روز، مانند بانکداری، معاملات نفت و گاز، نظریه ولایت فقیه، مسأله حبس به عنوان مجازات، و… قرار دهد و این امر ممکن است این نگرش ناصواب را دامن زند که گویی اسلام و فقه شیعه پاسخی برای این مسائل ندارد و تنها اقتصاددانان و حقوق‌دانان و امثال آنها توان اظهار نظر در این زمینه را دارند.[۳] علاوه براین، جای برخی مباحث نگرشی کلان در فقه خالی به نظر می‌رسد. مثلاً به نظر می‌رسد پذیرش حسن و قبح عقلی و وجود مصالح واقعی برای احکام در تفکر امام خمینی موجب می‌شد که ایشان باب هرگونه «کلاه شرعی» را مسدود اعلام کنند؛ یا چه بسا اصل قرار دادن عدالت و نگاه اجتماعی در پاره‌ای از مسائل به تغییر برخی از فتواها منجر شود؛ یا نوع نگاهی که شهید مطهری در کتاب نظام حقوق زن در اسلام ارائه می‌دهد، نگرش‌های مبنایی خاصی را در احکام فقهی ناظر به زن و مرد مطرح می‌کند که براساس آنها می‌توان بدون فرو افتادن به دامن روشنکرمآبی نابخردانه، فتاوی خاصی را در این حوزه انتظار داشت که به تبع خود می‌تواند آثار خاصی در نگرش‌های اجتماعی متخصصان علوم جدید رقم ‌زند.

۴ ـ اهتمام جدی به فلسفه اسلامی و استخراج لوازم این نگاه جهانشمول برای حوزه‌های مختلف علوم

از این مهم، اصطلاحاً امروزه تحت عنوان فلسفه‌های مضاف یاد می‌شود. طبیعی است که هر علمی بر مبادی خاصی مبتنی است که به آن، فلسفه علم گویند؛ مانند فلسفه اقتصاد، فلسفه فیزیک و… . ضعف و بی‌اعتباری مباحث متافیزیکی در فلسفه پس از کانت در غرب، موجب گردیده که بسیاری از آثاری که غربیان در باب این فلسفه‌ها تدوین کرده‌اند محدود به بررسی‌های تاریخی- جامعه‌شناختی علم مورد نظر باشد؛ اما اگر بر متافیزیک عمیق صدرایی تکیه و رویکرد منطقی – فلسفی به علم‌شناسی را احیا کنیم، می‌توان نشان داد این «فلسفه علم»‌ها خود مبتنی بر مبادی کلی‌تری است که در فلسفه اولی بحث می‌شود. حکیمان مسلمان در حوزه فلسفه اولی گام‌های عظیمی برداشته‌اند و برتری مابعد‌الطبیعه آنان بر مابعدالطبیعه‌های نظام‌های فلسفی مغرب‌زمین، جای انکار ندارد؛ اما لوازم و ثمرات این فلسفه اولی در فلسفه‌های مضاف غالباً استخراج نشده و البته چنین امری برای تحول‌آفرینی در علوم موجود امری کاملاً ضروری است. تولید این فلسفه‌های مضاف تنها از عهده کسانی برمی‌آید که آشنایی عمیقی با فلسفه اسلامی و البته آشنایی نسبی با رشته علمی مذکور داشته باشند؛ و اگر مسأله بالعکس شود، یعنی کسانی به تولید این فلسفه‌ها همت گمارند که تخصص اصلی آنها در درجه اول، در رشته‌های علمی مذکور باشد نه در فلسفه‌ اسلامی، معلوم نیست حاصل تلاش آنها، واقعاً در راستای اسلامی کردن این علوم قرار گیرد یا توجیه کردن این علوم.

۵ـ عدم جایگاه شایسته بحث‌های قرآنی در نظام حوزوی:

سخن از مهجوریت قرآن در حوزه‌های علمیه بارها توسط بزرگان دین مطرح شده و البته با اقدام بسیار مهم علامه طباطبایی و سپس برخی از شاگردان ایشان گام‌هایی در این زمینه برداشته شده تا درس تفسیر و تدبر در قرآن کریم به عنوان یک درس مهم و جدی قلمداد شود ولی حق این است که هنوز این درس در فضای عمومی حوزه درسی در حاشیه قلمداد می‌شود و طلبه‌ها بیشتر به عنوان یک علاقه شخصی، و نه به عنوان یک نیاز ضروری علمی و در یک نظام رسمی برنامه‌ریزی شده، به سراغ این حوزه مطالعاتی می‌روند؛ و در بسیاری از موارد نیز، مراجعات بیشتر در حد نکته‌یابی‌هاست تا کسب نگاه جامع معرفتی به عالم و آدم از قرآن کریم.


[۱]. این بحث خلاصه ای از بخش چهارم کتاب «معنا، امکان و راهکارهای تحقق علم دینی» تالیف جناب آقای سوزنچی می‏باشد.

[۲]. البته چند سالی است که تحت‌عنوان رشته تبلیغ، آموزش‌های متفاوتی نیز در حوزه‌های علمیه ارائه می‌شود، اما به نظر می‌رسد در طراحی محتوای این رشته نیز عمدتاً همان نگاه سنتی غالب بوده و هنوز تا وضع مطلوب فاصله داریم.

[۳]. البته گاه پاره‌ای از تحصیل‌کردگان حوزوی که چه‌بسا عمق لازم را در عرصه‌های متعارف فقه و اصول پیدا نکرده‌اند، وارد این مباحث می‌شوند و حتی بعضی از ایشان، تحت عنوان «درس خارج» به بحث و تدریس این مباحث می‌پردازند، که ثمره آن، بیشتر، تحمیل ناشیانه آراء برخی از صاحب‌نظران غربی بر آیات و روایات است، تا تصرف جدی و عمیق در محتوای آن آراء با استناد به مبانی برگرفته از قرآن و سنت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *