مصاحبه با حجت الاسلام شهبازیان از اساتید مرکز تخصصی مهدویت
*انتظار این است که جامعهی دیندار، خود را بهوسیلهی مبانی مسلح کند تا در دام تطبیقها گرفتار نشود.
*اگر بچه حزباللهیها بخواهند فردا برای انقلاب اسلامی ایران حرفی برای گفتن داشته باشند، باید مبانی فکری داشته باشند. شاگردان مطهری به درد انقلاب اسلامی خوردند؛ نه شاگردان مهندس بازرگان و سروش و شریعتی.
*ما این تهدید بیماری کرونا را میتوانیم به فرصت تبدیل کنیم. یک فرصتش این است که اذهان مردم درگیر میشود و حس عاطفی در آنها بهوجود میآید که این فرصت خوبی است برای اینکه ما بتوانیم مهدویت صحیح را تبیین بکنیم.
در رابطه با منجی و کرونا بهعنوانمثال تعطیلی طواف خانه خدا یا مرگ سفید را از علائم ظهور میشمارند. آیا اینها بهعنوان علائم شناخته میشوند؟ اگر ارتباطی دارند چگونه است؟
قبل از اینکه به مصادیق موجود بپردازیم که در چند سال اخیر بحث تطبیق مصادیق هم زیاد شده و این مطلب از قبل هم بوده و شدت و ضعفهایش را در پروسهی تاریخی میبینیم و همیشه وقتی التهابهای اجتماعی یا بیماری بهوجود میآید و مردم دچار یک درماندگی میشوند، رو به خدا میکنند و منجی را بهعنوان واسطه بین خودشان و خدایشان صدا میزنند. نهفقط دین ما و مذهب ما، بلکه همهی امتها اینگونه هستند؛ مطابق آیهی شریفه که در دریا هنگام غرق شدن باخدا هستید و بعد از آنکه بهاصطلاح، خرتان از پل گذشت، یادتان میرود، در ایران هم مشترک با سایر ادیان است. بالا و پایین شدن این قضیه را هم میبینیم؛ مثلاً در حملهی مغولها این قضیه خیلی شکل میگیرد؛ تا جایی که مثلاً فردی به نام محمود تارابی میآید و جریان سربداران، رشحات مهدوی پیدا میکند. مردم کاملاً انگیزه دارند و بنا بر گزارشهایی که داریم، حتی نگرشهای آخرالزمانی پیشگویانه وجود دارد؛ که چنگیز میخواهد به منطقهی شیعیانی که پدر شیخ بهایی و پدر علامه حلی در آنجا حضور دارند حمله کند. پدر علامه حلی با بیان روایت از امیرالمؤمنین (علیهالسلام) جان شیعیان را حفظ میکند و به استقبال فرماندهی مغول میرود که چرا شما حمله میکنید. میگویند حدیثی واردشده که مردمی از مشرق میآیند، صورتها چنین است و بیانشان اینگونه است و… میگذرد.
در زمان صفویه و قاجار، بابیت و بهاییت در بستر سَرخوردگی اجتماعی بهوجود آمد. در زمانهی ما هم اتفاق همین است اما در مسائل موعودباورانه باید نکاتی را موردتوجه قرار دهیم و آن این است که وقتی مردم به ظهور یک منجی فکر میکنند ما اگر مبنایی نداشته باشیم، تطبیقها إلی ماشاالله است. مقام معظم رهبری دستشان آسیب میبیند، فلان روایت؛ امام فرمایشی دارند، فلان روایت؛ در مکه کشتار میشود، بلافاصله روایت پیدا میکنند و این باعث میشود هرروز یک مدلی وجود داشته باشد.
زمانی میتوانیم تحلیل درست داشته باشیم که به مسائل، جزئی نپردازیم والا باید روزانه صدها نقد انجام دهیم. زمانی میتوانیم به این مسئله مبنایی نگاه کنیم که مبنایی به مردم بدهیم که اگر کسی ادعایی کرد، مردم و خواص ما بتوانند تحلیل کنند و یا در مقابل انحراف بایستند. مشکل اینجاست که ما مبنا و چهارچوب نداریم. تاکنون کسی به این دقت از حیث علمی به این مسائل توجه نکرده است. مقبولهی ما و قطعیهی ما ظهور حضرت مهدی (عج) است. یک سری نشانههایی هم مردم میدانستند که به اینها پرداختهاند. حالا با شرایطی که بهوجود آمده و حاکمیت دینی ایجادشده و مراکز دینی میخواهند ترویج دین کنند، حساسیتهایی ایجاد میشود. وانفسای اجتماعی و بیماریها و سیاست هم بیشتر کمک کرده که اینها ایجاد شود. اینجا انتظار این است که جامعهی دیندار، خودش را بهوسیلهی مبانی مسلح کند تا گرفتار این تطبیقها نشود.
آیا «موت ابیض» در مورد کرونا صدق میکند؟
پاسخ اینها ساده است و بهراحتی میتوان گفت حدیثِ «موت ابیض» در مورد کرونا صدق نمیکند، زیرا در همان روایت میگوید این اتفاق باعث میشود مثلاً دوسوم جمعیت دنیا از بین بروند که این نشده است؛ مگر انتظار داشته باشیم کرونا تا پنجاه سال آینده این اتفاق را رقم بزند که غالباً اینگونه نمیشود و یک بیماری بیشتر از چند سال طول نمیکشد.
در مورد نشانههای ظهور چه دیدگاهی باید داشت؟
در فضای نشانههای ظهور چند دیدگاه وجود دارد: نگاه کسانی که پذیرنده نشانههای ظهور هستند که معتقدند ما چیزی به نام نشانههای ظهور داریم؛ که خود دودسته هستند: گاهی نگاه حداکثری دارند که تقریباً به نوع گزارشهای مندرج در متون حدیثی معتقدند. نوع دوم حداکثریها معمولاً قائل به تطبیق هم هستند ولی تطبیق قطعی را کنار میگذارند و تطبیق احتمالی قابلقبول را برای خودشان قائل شدهاند. مثلاً یکی از افراد این طیف میفرماید برای ما مسلم است که این روایت «فی کفه الیمنی خال»، قطعاً مقام معظم رهبری است و شما اگر میگویید مقام معظم رهبری خراسانی نیست، دلیل بیاورید؛ و برهمین مبنا به روایت استناد میکنند. وقتی میگوییم مرگ ملک عبدالله قطعاً نشانه ظهور است، جامعه برداشت قطعی میکند؛ هرچند این بزرگواران میگویند ما قطعی نمیگوییم.
یک نگاه دیگری داریم به نام نگاه پذیرنده حداقلی، این نگاه میگوید ما به هر روایتی نمیتوانیم تمسک کنیم و تطبیق را هم کار روایی نمیدانیم و دارای آسیب میدانیم و اصل روایت را باید در بوته سندی و دلالی و… قرار دهیم. استاد آیتالله طبسی، آقای آیتی و عموماً اساتید مرکز تخصصی مهدویت اینگونه هستند.
یک نگاه دیگری داریم به نام نگاه تاریخیون که میگویند چیزی به نام نشانههای ظهور نداریم. این گروه، عدم پذیرندههای نشانههای ظهور هستند. حرف این گروه این است که میگویند ما تا قرن دوم واژگان علائم ظهور نداشتهایم و پیشگوییهای ائمه را اشتباهاً به نام نشانههای ظهور جا زدهاند. این گروه در پاسخ به این سؤال که آیا اهلبیت از بیان علائم ظهور، قصد سرکار گذاشتن ما را داشتند، میگویند خیر، در اصل هدف اهلبیت این نبوده که شما برداشت کردهاید. یک فتنههایی بوده و آنها پیشگوییهایی کردهاند و شما بهاشتباه اینها را به آخرالزمان وارد کردهاید. باید بدانیم باکدام دسته از افراد مواجه هستیم.
یک نگاه دیگری هم وجود دارد که بین ظهور و قیام تفاوت قائل شده است. در این نگاه، حضرت تشریف میآورند در مکه و اعلام ظهور میکنند و تا قیام، شش هفت ماه طول میکشد؛ چون امام زمان، امام رحمت هستند و بلافاصله شروع به جنگ نمیکنند؛ احتجاج میکنند، دعوت میکنند و تاجایی که میتوانند ادله میآورند. این دسته میگویند شعیب بن صالح و خسف بیدا و…. مؤیدات حضرت هستند و در زمان حضرت هستند؛ پس ما از طریق خود حضرت متوجه میشویم.
فارغ از همهی این نگرشها باید بدانیم اولاً مشکل مبنایی داریم و باید ماجرا را مبنایی حل کنیم و برای کسانی که میخواهند نشانههای ظهور را بهصورت حداکثری بپذیرند حداقل ده سؤال وجود دارد که این سؤالها را باید جواب بدهند و بعداً بپذیرند.
جامعه دینی قبل از اینکه بخواهد هرروز با تحلیل موردی و مطالب متفاوت در کانال و گروه ذهن خود را درگیر کند، چند سؤال را باید جواب بدهد. حتماً باید فضای صدور روایت را بررسی کنیم و حتماً باید اعتبارسنجی صورت بگیرد. مثلاً نمونهای عرض کنم، روایتی داریم در رابطه با نفس زکیه که میفرماید «مهدی موعود اسمه اسمی و اسم ابیه اسم ابی و فی لسانه رتته». این روایت را اهل تسنن بسیار نقل کرده و قبول کردهاند اما وقتی من با نام شیعی بررسی میکنم، میبینم این روایت را فرقهی خطابیه یا مغیریه که طرفداران محمد بن عبدالله نفس زکیه هستند جعل کردهاند تا بتوانند او را مهدی موعود بنامند. برای همین ادامه روایت را جعل کردهاند تا شبیه او شود زیرا محمد بن عبدالله لکنت زبان داشت و هنگام صحبت، دست را بر ران راست خود میزد تا بتواند صحبت کند.
نکتهی دیگر، قدمت تاریخی روایات است که بحث مهمی است. کتابی داریم به نام «یوم الخلاص، روزگار رهایی» نوشته کامل سلیمان که ضعیف است. کتابی داریم به نام «بیان الائمه» که نویسندهی آن از شاگردان آیتالله خویی است که هفت جلد و هرجلد حدود ۵۰۰ صفحه است. این عالم، انسان سادهاندیشی بوده است که تیمنا و تبرکا حدیث جعل میکرده است که مثلاً حدیث داریم در رابطه با امیرالمؤمنین و آنتن، امیرالمؤمنین و بمب اتم! زمانی که به او میگوییم پیش از شما این روایات را هیچ عالمی نقل نکرده و شما از کجا آوردهاید؟ پاسخ میدهد که در کتاب خطی دیدم!
این مایهی تأسف است که بهطور مثال برای هشتصد فعال فرهنگی دانشجویی کشور در دانشگاه تهران یک ساعت صحبت میکنی و از جعلیات روایات میگویی و وسط جلسه یک نفر عصبانی میشود و میگوید دیروز یک نفر یک ساعت همین روایت را از علائم ظهور تفسیر میکرد! مردم اینجا به اصل مهدویت بدبین میشوند.
من دوسه مصداق در کتاب آوردهام و دوسه مصداق را هم اینجا میآورم. بهعنوانمثال، روایتی را شیخ حسین انصاریان در تفسیرش و مرحوم ملاهاشم خراسانی در منتخب التواریخ آورده است که منبریها خواندهاند و یک منبری بر این اساس در خبرگزاری فارس صحبت کرده و….، روایت چیست؟ روایت این است: قال الصادق (علیهالسلام): مفضل، میدانی زورا کجاست؟ مفضل: نمیدانم. امام صادق (علیهالسلام): زورا شهری در حوالی شهرری است به نام تهران. ای مفضل! اگر میخواهی دینت را حفظ کنی، در آن شهر خانه نخر و سکونت نکن و از آن شهر به قلهها وکوهها فرار کن زیرا آن شهر محل فتنه است. این روایت را نقل میکنند و میگویند دیدی تهران شهر فتنه است!
یک آقایی داشتیم به نام شیخ ابوالحسن مرندی که مجتهد تحصیلکرده نجف و ضد مشروطه بوده و تیمنا وتبرکا حدیث جعل میکرده و این حدیث از جعلیات ایشان است. من چند سال قبل یک تحقیقی داشتم راجع به نشانههای ظهور در صدسال اخیر و در این تحقیق رسیدم به نام این شخص و متوجه شدم که این آقا حدیث جعل میکرده که شش عنوان کتاب در این زمینه دارد. در مورد قطار، مدرسه عصمتیه و در مورد همهچیز حدیث دارد. این روایت تهران هم از جعلیات ایشان است و میگوید در لالهزار زنها با دامن در خیابان هستند که با عبارت «نسوانها کحور العین و…». ما از رفقایی که بلافاصله شروع به تطبیق میکنند و در خبرگزاریها صحبت میکنند، انتظار داریم کمی دقت و تأمل داشته باشند.
وظیفهی ما در قبال جامعه منتظر چیست؟
باید به جامعه منتظر معیار حق بدهیم. چه ضرورتی دارد برای انقلاب اسلامی ایران روایت درست کنیم؟ باید معیار حق به مردم بدهیم که فردا روزی اگر نقد شد، مردم به کسی بدبین نشوند. ترامپ، سفیانی باشد یا نباشد فرقی برای ما نمیکند. باید دنبال معیار و حقیقت باشیم نه الزاماً یک نکتهی گنگ و مبهمی که خودش برای ما مسئلهساز باشد و گاهی ممکن است ما را در دام مدعیان هم بیندازد. پس دمیدن به این نشانهها و تطبیقها یک آسیب جدی است.
عمده مشکل ما در روایتهای موجود نسبت به مقولهها این است که به هیچ جایی بند نیست؛ ازجمله کرونا. این روایتی که در مورد کرونا داغ است، بنده در کانال خودم نقدش را نوشتهام. آنجا گفتم که بله حالا دشمنان ما، میگویند که مرض به قم نمیآید. پس چطور کرونا رفت؟ باز ما آنجا پاسخ دادیم اصلاً ما چنین روایتی نداریم. اینها آمدند خودشان یک کلمه اضافه کردند به روایت. اصلاً عبارت این نیست. روایت میگوید فتنهها که گرفتارتان کرد، به قم مراجعه کنید، چون قم از فتنه در امان است؛ نه اینکه فتنهزده نمیشود؛ یعنی اینکه تو میتوانی مبنا و راهت را پیدا بکنی چون انسانهایی وجود دارند که تو را راهنمایی کنند. «و علی اصابتکم علی و علیکم بِقُم». اگر مشکلی پیش آمد، آنجا اهلبیتی هستند که بتوانند کمکت کنند. مراد این است. مراد این است که آنجا فقط تاریکی نیست. ولی در مورد ارتباط کرونا با ظهور میگوییم الزاماً اینطور نیست که کرونا متصل به ظهور باشد چون قبل از این نیز مشابه این موارد را داشتهایم. در کتاب «نورالانوار» علیاصغر بروجردی که ۱۱۰ سال پیش نوشتهشده آمده است که الآن در دورهی من همان چیزی که اهلبیت گفتهاند، دارد اتفاق میافتد. در زمانهی ظهور ملخها زیاد میشوند ولی در آنجا توصیف میکند آنقدر ملخ وجود دارد که ما نمیدانیم چهکار کنیم. بعد این ملخها وقتی رفتند دوباره تخمگذاری کردند، سال بعد آنقدر تعدادشان زیاد شد که مردم را گرفتار میکنند. یا در مورد سیل، در تاریخ طبری آمده است که در قرن چهارم میلادی چقدر سیل و زلزله آمده است. مرحوم شیخ محمود عراقی در کتاب خودش میگوید در زمان ما -حدود چهل پنجاه سال پیش- طاعون وارد کشور شد. جالب است که همین روایت معتبر را آقایان به کرونا ارتباط میدهند. وی میگوید آنقدر مرگومیر زیاد است که از خانواده ما دو سه نفر و از فلان خانواده چند نفر جانباختهاند و مردم فرصت نمیکنند جنازهها را دفن کنند. خب این یعنی ظهور؟ خیر، هر جا افراد به سمت تطبیق رفتند، به خطا افتادند. علامه مجلسی در کتابش ذکر میکند: من احتمال میدهم که روایات خراسانی مربوط به شاه اسماعیل صفوی و دولت صفویه است. یکی از آفتهای مهدویت این است که بهجای پردازش به مبانی، به مسائل حاشیهای پرداخته میشود. اتفاقاً شیطان بهدنبال این است که ما را بهدنبال نخودسیاه بفرستد که فرستاد. بین دانشجوها یکزمانی بحث نمادشناسی خیلی برجسته بود. ما بهجای اینکه بیاییم پایه اصلی را نقد کنیم و تفکر غربی را زیر سؤال ببریم، چسبیدیم به چایی و قند و موارد دیگر. بعد به یک دانشجو میگفتی آقا یک نقد به هیوم و سکولاریسم ارائه بده، میگفت نمیدانم ولی تا دلتان بخواهد مثلث و صلیب شکسته و از این حواشی ارائه میداد. این بچه هیچ مبنایی ندارد. اگر هیجانی هم هست، بعد از پنج سال دورهاش تمام میشود.
اگر بچه حزباللهیها بخواهند فردا برای انقلاب اسلامی ایران حرفی برای گفتن داشته باشند، باید مبانی فکری داشته باشند. شاگردان مطهری به درد انقلاب اسلامی خوردند؛ نه شاگردان مهندس بازرگان و سروش و شریعتی. چون آنها یک احساساتی را جریحهدار میکردند و سخنانشان مبنا نداشت. عاقبت بعضی از آنها را هم دیدیم که چه شده است. اگر از دیوار سفارت با مبنا بالا رفتی، مبنا و معیار مشخص است. توحید، توحید است و تو دیگر هیچوقت از توحید دست نخواهی کشید اما اگر از دیوار سفارت، بدون مبنا و با شور و هیجان بالا رفتی، تو امروز کسی هستی که با آمریکا هستی. بعد میگوید غلط کردیم قبلاً رفتیم! مبنا و معیار این است. شما کتاب آقای مطهری را نگاه کنید یک نمونه از این موارد دیده نمیشود. مینشیند مبانی را بحث میکند. مباحث شهید آوینی نیز همینگونه است. تمام توانش را میگذارد در نقد تفکر مبنایی غرب. به همین خاطر است که کتابهایش هنوز هم قابلخواندن است. این تمایز است ولی حالا بچه حزباللهیها را بکشانیم به کانالهای ظهور و… نتیجهی این کار چیست؟ خودمان یک حدیثهای عجیبوغریب برای مردم میخوانیم و مدعیان دروغین نیز از این احساسات سوءاستفاده کرده و بسترسازی میکنند.
ما این تهدید بیماری کرونا را میتوانیم به فرصت تبدیل کنیم. یک فرصتش این است که اذهان مردم درگیر میشود و حس عاطفی در آنها بهوجود میآید که این فرصت خوبی است برای اینکه ما بتوانیم مهدویت صحیح را تبیین بکنیم. مدل اربعین و مدلهای مانند آن نیز مواسات و برابری در دوران ظهور را به ما آموزش میدهد. مردم همه میگویند چطور امکان دارد امام زمان ظهور کند و مردم خوب بشوند؟ ما میگوییم مدل کوچک ظهور، اربعین است. در این مراسم بینظیر، میبینید فردی استاد دانشگاه است و میآید پای تو را ماساژ میدهد! فرد دیگری فقیر است اما تمام زندگیاش را برادرانه در اختیار انسان قرار میدهد. در این ایام که مردم به ماسک احتیاج داشتند، عدهای آن را دو برابر فروختند اما افرادی هم بودند که اهل مواسات بودند. اینها یاوران حضرت مهدی هستند. یاوران مهدی قرار نیست از آسمان بیایند. حضرت مهدی قرار نیست با معجزه دنیا را نجات بدهد. عقول مردم را کامل میکند. عقول مردم چطور کامل میشود؟ همینطور که میگویی من خودم را باید در اختیار جامعهی دیندار قرار بدهم. حضرت مهدی وظیفهمحوری میخواهد. اینها را بایستی برای مردم تبیین میکردیم.