« روحانیت زمان شناس»
حجتالاسلاموالمسلمین کاظمی کیاسری مشاور و روانشناس و از اساتید مؤسسات تخصصی قم و جامعه المصطفی العالمیه میباشند، ایشان از مدافعان حرم و جزء مشاوران شهید حاج قاسم سلیمانی نیز بودهاند.
در ادامه، گفتگوی نشریه عـهد با ایشان در مورد نقش طلاب در جبهههای سوریه و عراق را میخوانید .
عــهـد: بهعنوان سوال اول بفرمایید حضور شما در جبهههای سوریه با توجه به نیازهای فرهنگی داخلی با چه هدفی بوده است؟
قبل از پاسخ به این سؤال اولاً لازم میدانم به این سؤال پاسخ دهم که چرا اصلاً جبهۀ مقاومت و بعد از آن به سؤال شما بپردازم. امیر مؤمنان (ع) میفرمایند: «به خدا قسم اگر دشمنان به مرزهایتان نزدیک بشوند، نیست مگر اینکه ذلیل میشوید» حال اولاً بهعنوان یک انسان و ثانیاً بهعنوان یک طلبه، به نظر شما نقشمان در این زمان چیست؟ آیا غیر از حضور در این میادین است؟ آیا امیر مؤمنان و سایر ائمه علیهمالسلام و خود شخص پیامبر (ص) که اشرف مخلوقات و عالمان به دهر بودند با توجه به نیازهای فرهنگی و دینی آن روزگار، در جبههها حضور پیدا یکردند؟ و امروز که ما خود را ادامهدهندگان راه آنان میدانیم، نباید شرکت کنیم؟
بنابراین روحانیون زمانشناس و بصیر حوزه در قضیه سوریه و عراق هم مثل همیشه، اولاً نیاز را فهمیدند و ثانیاً با حضور بهموقع در عرصۀ دفاع از حرم اهلبیت علیهمالسلام بار دیگر نشان دادند که هنوز هم آن دسته از روحانیونی که حاضرند جان خویش را فدای دین، نظام، انقلاب و نیز میهن اسلامی خویش کنند، وجود دارند.
عــهـد: با توجه به اینکه، روایات زیادی در باب فضیلت قلم علما نسبت به دماء شهدا وجود دارد، انگیزه روحانیون برای حضور در جبهههای مقاومت چه چیزی است؟
رهبر معظم انقلاب حفظه الله خطاب به طلاب و روحانیون فرمودند: «درود خدا بر آنهایی که از قلم و درس میگذرند و خونشان را در راه خدا فدا میکنند.» و شهید میثمی (ره) نیز فرمودند: «ما قلممان را با خون خودمان در مسیر انقلاب و جهاد و اسلام رنگینتر میکنیم و پیامبر و اهلبیت علیهمالسلام، راه را به ما در آیات متعدد نشان دادهاند که در بین جهادها مثل جهاد با قلم و بیان و حضور جهادی در جبهههای نبرد؛ بهترینش جهاد در میدانهای نبرد است.» یادی کنم از مرحوم آیهالله شاهرودی (ره)، زمانی بنده را خواسته و از مسائل سوریه پرسیدند و بعد از توضیحاتم، حضرتشان فرمودند: «من امروز به حال شما غبطه میخورم و حاضرم تمام درس و بحث و مسؤولیتهایی را که داشتم با یکشب جهاد شما عوض کنم و این را بهعنوان یک تعارف و یا دلگرمی و تشویق شما نمیگویم بلکه با اعتقاد میگویم.» حال با این مقدمه، باید گفت حضور علما و طلاب جوان زمانی شروع شد که فهمیدند داعش و دیگر نیروهای ظالم وارد سوریه و عراق شدهاند و با عقاید تکفیری خودشان به حرمهای باشرافت اهلبیت علیهمالسلام جسارت میکنند، در آن لحظه بود که طلاب درس و بحث را رها و خودشان را فدای اهلبیت علیهمالسلام کردند.
عــهد: روحانیون مدافع حرم در جبهههای سوریه و عراق در چه محورهایی فعالیت میکنند؟
طلابی که در دفاع از حرم اهلبیت علیهمالسلام حضور داشتند در سه عرصه فعالیت میکردند: یک دسته از آنها طلابی بودند که در کنار رزمندگان حضور پیداکرده و همانند دیگر رزمندگان از حریم اهلبیت علیهالسلام دفاع میکردند، دستۀ دیگر طلابی بودند که در مناطق جنگی به کار تبلیغی مشغول بودند و دستۀ آخر طلابی بودند که در کنار رزمندگان هم به نبرد و هم به کارهای تبلیغی مشغول میشدند. البته این نکته قابلذکر است که طلاب هر سه دسته در رأس امور خود کارهای تبلیغی را نیز مدنظر داشتند. طلاب در آن مناطق در لشکرهای فاطمیون، زینبیون، حیدریون، حزبالله و… حضور پیدا میکردند و برخی دیگر از طلاب وارد نیروهای محلی سوریه و عراق میشدند و برای آنها به زبان عربی سخنرانی میکردند. و همچنین در زمان انجام عملیات و غیر عملیات برای رزمندگان بهعنوان امام جماعت، اقامۀ نماز داشتند، و در کنار فرماندهان به سنگرهای مدافعان حرم اهلبیت علیهمالسلام سرکشی میکردند، لازم به ذکر است که در مناطق نبرد سوریه و عراق هرکسی اجازه نداشت در کنار فرماندهان برای سرکشی و… حضورداشته باشد اما طلاب در کنار فرماندههان این کار را انجام میدادند. روحانیون از طریق سخنرانی، سرکشی و صحبتهای چهره به چهره، فرهنگ جهاد، ایثار و شهادت را که در ۸ سال دفاع مقدس کسبشده بود به رزمندگان انتقال میدادند. و طی سخنرانیها بحثهای اعتقادی، بصیرتی و دشمنشناسی را بازگو میکردند.
عــهـد: تأثیر حضور روحانیون در مناطق جنگی تا چه اندازهای مشهود بود؟
اگر بخواهیم این تأثیرگذاری طلاب را متوجه شویم، باید به شهدایی مثل شیخ مالک جابری اشارهکنیم، هنوز هم در روستاهای حلب سوریه و عراق نام این شهید و دیگر شهیدان این میدان، توسط اهالی آن روستاها نامبرده میشود و عکسهای این شهیدان در خانۀ آنها وجود دارد. دلیل آنهم این است که مثل اهلبیت علیهمالسلام در عین فعالیتهای تبلیغی، به مردم بسیار کمک میکردند. من بهعنوان خادم رزمندگان در جبهههای نبرد، خاطرات زیادی از دوستان طلبه مدافع حرم دارم. خداوند شهید شیخ مالک جابری را رحمت کند، ایشان اعزامی از خوزستان بودند، این شهید به حدی با مردم روستاهای حلب و عراق بامحبت رفتار میکرد که آنها بسیار به ایشان علاقهمند بودند، زمانی که اسم ایشان برده میشد مردم آنجا او را بسیار احترام میکردند، چرا که او توانست، سیره و اخلاق پیغمبر (ص) و اهلبیت علیهمالسلام را به مردم نشان دهد، و با اینکه اهالی آن منطقه برادران اهلتسنن بودند اما بهشدت به شیخ مالک علاقهمند بودند. شهید شیخ مالک طلبهای بود که برای کار کردن شب و روز نمیشناخت، هم شاد و اهل مزاح بود و هم اهل بکاء و اهل سلوک، ایشان در زمینۀ نشر معارف اهلبیت علیهمالسلام تخصصی کار میکرد و در معرفی اهلبیت علیهمالسلام در جبههها نقش بسزایی داشت، اهل سنت نیز پای سخنان ایشان مینشستند و مینوشتند و سخنان ایشان را بین خانوادههایشان نشر میدادند، ایشان بدون نقل اختلاف شیعه و سنی و یا تبلیغ در جهت شیعه نمودن افراد، فقط به بیان شخصیت و معارف اهلبیت علیهمالسلام، آنهم مستند به کتب اهل سنت میپرداختند و این کار او سبب ایجاد محبت و شناخت اهلبیت علیهمالسلام، در دل اهل سنت آن منطقه شده بود. نمونۀ دیگر از این افراد، شهید شیخ محمدحسن دهقانی و طلبه شهید، سید علی زنجانی هستند که مردم عاشق آنها بودند. بارها میدیدم افرادی را که با طلبههای مدافع حرم برخورد داشتند، معرفت به اهلبیت علیهمالسلام در وجودشان بیشتر میشد و با رفتارهایی که از طلاب مجاهد، یاد میگرفتند در بین مردم شهر و محلۀ خود منشأ خیر میشدند. بهصورت کلی برایتان بگویم: کمتر طلبهای بود که در دفاع از حرم اهلبیت علیهمالسلام در مناطق حضور پیدا میکرد که نتواند منشأ اثر و خیر باشد.
عــهد: با توجه به اینکه داعش در کشورهای عراق و سوریه نابودشده است، آیا هنوز طلاب در آن مناطق حضور دارند؟
همانطور که شهید حاج قاسم سلیمانی (ره) وعدۀ نابودی داعش را داده بودند الآن چیزی بهعنوان حکومت داعش در سوریه و عراق وجود ندارد، به همین دلیل جنگ سخت در میدانهای عملیاتی سوریه و عراق کم شده است و زمانی که جنگ کاهش پیدا میکند، نیروهای مستقر در منطقه دچار فرسایش میشوند. بنابراین طلاب اکنون در آن مناطق برای جلوگیری از این فرسایش حضور دارند، و بنا به فرمودۀ یکی از فرماندهان سوریه وقتی طلاب بعد از جنگ سخت در مناطق، حضور پیدا میکنند، اعتماد و ارتباط بسیار زیبایی بین طلاب و رزمندگان حاصل میشود که این اتفاق فرسایش جنگ را کاهش و اعتقادات رزمندگان را افزایش میدهد؛ استقبال از طلاب بعد از جنگ در مناطق بهقدری زیاد است که وقتی طلبهای در مناطق حضور پیدا میکند برای حضور آنان در فوجها (گردان ها) درگیری پیش میآید.
عـهـد: آیا امروز از مشارکت طلاب در دفاع از حرم اهلبیت علیهمالسلام، از فعالیتها و برنامههای تأثیر گزارشان، بیان مطلب میشود؟
بله مؤسسه و سازمانهایی این رسالت را بر دوش گرفتهاند و حضور و عملکرد طلاب در دوران دفاع مقدس و همچنین دفاع از حرم را در قالب کتاب، نشریه و نرمافزار و فیلم و روایتگری در اختیار مردم قرار میدهند. یکی از این محصولات، خاطرات شفاهی روحانیون رزمنده و جانباز دوران دفاع مقدس و مدافعان حرم است که با عنوان کتاب “کاشفان حقیقت تفقه” در حال تدوین هست، این کتاب بیانگر این موضوع است که این رزمندهها، فقه اسلامی را خوب فهمیدهاند و این افراد مانند عدهای نبودند که به قول رهبر معظم انقلاب در اتفاقات کشور عبا را به سرشان بکشند و بگویند ما به مسائل این کشور کاری نداریم، بلکه با رها کردن قلم و درس وارد عرصه دفاع از مملکت و حرم اهلبیت علیهمالسلام شدند. نزدیک به ۱۰ جلد کتاب با موضوع (نقش روحانیت در جبهههای مقاومت) در حال تدوین و نگارش است؛ و امروز هم خاطرات شهدای روحانی مدافع حرم که از کشورهای مانند ایران، افغانستان و پاکستان برای دفاع آمده بودند که حدود ۳۰۰ نفر میشوند در حال جمعآوری است.
عـهـد: لطف بفرمایید یک خاطرۀ از حضورتان در جبهههای مقاومت برای دوستان بیان بفرمایید.
من بیشتر با بچههای دفاع محلی یا همان حشدالشعبی عراقی یا بسیجی خودمان در سوریه ارتباط داشتم. احمد، بچۀ ۱۷ سالۀ تلشغیب حلب از اهل تسنن بود، بسیار اخلاق و رفتارش مثل بچههای پاسدار و ایرانی، شیعی شده بود. تخریبچی بود و در یکی از عملیاتها شهید میشود. فردای آن روزی که شهید احمد را دفن کردیم، پدر شهید احمد، پیشم آمد و برادر دیگرش را که ۱۳ سال بیشتر نداشت، آورد و گفت: خدایا تو را شاکرم که احمد شهیدم را، به دست برادران شیعه ایرانی دادم که مؤدب به اخلاق نبوی شده بود و امروز به فوز شهادت رسید، حالا هم، بچه دیگرم را به دستشان میسپارم تا این بچهام مثل برادرش احمد متخلق به اخلاق دینی و نبوی شود. هر چه اصرار میکردم که سن پسر شما کم است و بچه شما تازه شهید شده و شما فقط همین یک پسر را دارید؛ او نمیپذیرفت و اصرار میکرد که شما به خاطر نجات مظلوم و دفاع از حرم آمدهاید و خون فرزند من رنگینتر از خون شما و فرزندانتان نیست. بگذارید این پسرم هم در کلاس جهادی شما تربیت شود و لو اینکه او هم به برادر شهیدش بپیوند و مطمئن باشید که شهید شدن او در رکاب شما شیعیان، افتخاری برای من و همسرم هست. این رفتار یک پدر اهل سنت که فرزندش را به دست یک طلبۀ شیعه میداد، برای من بسیار شیرین بود و من از ذوق گریه کردم و دست آن پدر و فرزند را بوسیدم و به خود بالیدم که فرهنگ اهلبیت علیهمالسلام، اینچنین فرهنگ نابی است، و این فرهنگ چه کارها که نمیکند.