بررسی ریشه های فتنه توسط حجت الاسلام و المسلمین علیرضا پناهیان
پیشنهاد من به حرکت محققانه شما این است که شما ریشههای فتنه را مورد مطالعه و مداقه قرار دهید. اگر خیلیها فرصت این کار را ندارند شما این کار مهم را با توجه به ماهیت فتنه انجام دهید و در اختیار افکار عمومی قرار دهید. ضمن اینکه شناسایی ماهیت فتنه هم از آن جهت که این فتنه میتوانست در دراز مدت –اگر ۹ دی رخ نمیداد- به کجا برسد هم اهمیت دارد.
فتنه اصلا نمیخواست در حد و اندازه تظاهرات خیابانی و ابطال انتخابات محدود شود حتی به براندازی نظام هم قانع نبود. آنها دنبال تحقق چیزی شبیه به عراق و سوریه فعلی بودند، یعنی حرکتهای تروریستی تا سرحد تجزیه کشور؛ آینده فتنه قطعاً همین بوده است. این را باید مردم ما بدانند: آنها بودند که این اهداف را از بین بردند؛ بدون دستور حکومتی و بدون هماهنگیهای مرسومی که وجود دارد؛ واقعاً یک حرکت خودجوش و یک انفجار مردمی علیه ناامنیهایی بود که انجام میشد.
بنده راجع به موضوع آینده و هدف فتنه که ماهیت فتنه را به ما نشان میدهد که در کشورهایی مثل عراق و سوریه محقق شد و منجر به یک فضای خارج از کنترل شده است، بحثی ندارم. البته این را باید برای مردم بگوییم که اینهایی از درون سفارتها در متن تظاهرات شرکت میکردند. اگر به اهداف خود میرسیدند، خود این افرادی را هم که زمینهساز فتنه بودند را از بین میبردند. آنها به چیزی کمتر از نابودی ملت ایران رضایت نمیدادند. خودشان هم تصریح کرده بودند که باید ریشه این ملت را سوزاند.
درباره اینکه در متن فتنه هم چه اتفاقی افتاد صحبتی ندارم عزیزان راوی برای شما حتما روایت کردهاند. در مورد آثار و نتایج فتنه هم نمیخواهم صحبتی داشته باشم. اینکه دشمن را این فتنه جری کرد. عزت ما را خدشهدار شد و … افرادی مثل شما که اهل تحقیق هستید خوب است به این مسائل رسیدگی کنید.
اما میخواهم چند جملهای راجع به ریشههای پدید آمدن فتنه عرض کنم؛ ریشههایی که باز ممکن است فتنههای دیگری را بیافریند؛ و برخی از سیاسیون سادهاندیش ما مقدماتی را فراهم میکنند که از آنها فتنه دیگری رخ دهد.
ریشه اجتماعی فتنه برمیگردد به سال ۷۶، هر چند برای این فتنه از ۲۰ سال قبل برنامهریزی کردند ولی اینکه این فتنه وارد جامعه شود از تبلیغات ریاست جمهوری ۷۶ شروع شد که عدهای آمدند، یک قرمز و آبی در فضای سیاسی درست کردند – هر چند واقعاً کارگزاران و اصلاحات خیلی به هم نزدیک بودند ولی دوم خردادیها اینطور در بین مردم القا کردند که ما با وضع موجود و کارگزاران مخالفیم پس به ما رای دهید. بعد هم این رای و انتخابات را در جهت سکولاریزه کردن جامعه تحلیل و تحریف کردند و مخالفان خود را طالبان معرفی کردند. بنده همان زمان به یکی از لیدرهای اصلاحات گفتم این کار شما خیلی اشتباه است؛ شما که میدانید مخالفان شما طالبان نیستند اما آنها میگفتند ما تا آنجا که میتوانیم بر تنور آتش این اختلاف باید بدمیم. اصلا حیات خود در قدرت را در دامن زدن به این اختلافات میدانستند. حتی میگفتند که باید این اختلافات را تشدید کنیم تا مشارکت سیاسی افزایش پیدا کند. تا جایی که حوادث سیاسی از حوادث قتل و جنایتها جذابتر شده بود. از بس اینها حادثهپردازی میکردند. حتی در برخی موارد حادثه درست میکردند مثل قتلهای زنجیرهای.
این تنشها قاعدتا در دو سمت طرفداران داغی پیدا میکرد که بسیار برای اهداف اینها کارآمد بود. یک استفاده آنها از این جبههبندی در ۱۸ تیر بود، یکی هم همین فتنه ۸۸٫
اگر میخواهید فتنه ۸۸ ها اتفاق نیفتد، از اول نباید بر اختلافات دامن بزنید؛ نباید جامعه را دوقطبی کرد. یکی از محسنات بزرگ انتخابات اخیر ریاست جمهوری این بود که جامعه دوقطبی نشد. انتخابات مجلس قبلی هم همینطور بود. اختلافنظر و دیدگاه خیلی خوب است که وجود داشته باشد. موجب پیشرفت است. مانع رسوب و تشکیل مافیای قدرت میشود؛ چرخش بین نخبگان اتفاق میافتد. ولی دوقطبی کردن جامعه و به جان هم انداختن این دو قطب کار بسیار غلطی است.
در این دوقطبی خیلیها بدون اینکه بخواهند دیکتاتوری رسانهای بهشان تحمیل میشود که شما اصول گرایید و ما اصلاحطلب و ما هم با شما دشمن. درحالیکه این تقسیمبندی اصلا دروغ بود نه اصلاحطلبها همهشان یک دست سکولار بودند نه اصولگراها همه یک دست محافظهکار و نه در زمینههای مختلف سیاسی اجتماعی و فرهنگی یک نظر بودند. واقعا این تقسیمبندی صحیح و صادقانهای نبود اما توسط یک جریان رسانهای که در جنگ روانی ماهر بودند بین این دو دسته دشمنی ایجاد شد.
من دوستانی داشتم که در این تظاهرات شرکت کردند. بهشان میگفتم چرا در این تظاهرات شرکت کردید؟ میگفت من باید مقام معظم رهبری را از دست این جریانی که در انتخابات تقلب کرده نجات بدهم. بعد از اینکه آقا فرمودند که این شیوه اعتراض صحیح نیست، قبول کرد که حضورش در این تجمعها درست نبوده. ولی همچنان یک دشمنی با اینطرفیهای موهوم داشت. یک جریانسازی بیهوده در ذهن خود داشت. جالب است با وجود اینکه ایشان خودش را اصلاحطلب میداند و مرا اصولگرا اما وجوه اشتراک ما با هم خیلی بیشتر از وجوه اشتراک بنده با بعضی اصولگراها و ایشان با برخی اصلاح طلبهاست. به او میگفتم همین نشان میدهد این تقسیمبندی دروغ است.
این فتنه فقط این نبود که کلمه تقلب دروغ بود. فقط به رفتار غیرقانونی در مقابل شورای نگهبان که حضرت امام فرمودند همچون فردی مفسد فیالارض است، مربوط نبود، این فتنه به اختلافات دروغین برمیگردد.
الآن هم برخی سیاسیون سادهلوح به این اختلافات موهوم دامن میزنند. همین الآن اگر این دولت محترم بگوید که عدهای نمیخواهند ما موفق شویم و بهدروغ دشمن سازی کنند -البته واقعاً ممکن است برخی مخالف باشند- اما اگر بخواهند این مطلب را به یک جریان تعمیم دهند و خود را جریان مظلوم جلوه دهند این ریشه فتنه بعدی خواهد بود.
من به همه بچه مذهبیها این را میگویم که هر موقع خواستید انتقاد کنید هم خوبی طرف را بگویید هم انتقادتان را طرح کنید. این بازیها را تمام کنید. ببینید در چه اتاقهایی این دوقطبیها شکل میگیرد؟ واقعاً ما جریانی به نام اصلاحات که یک پشتوانه نظری مدون داشته باشد نداریم. همینطور جریان مشخصی که پشتوانه نظری مدونی به نام اصولگرایی داشته باشد هم نداریم.
این دوقطبیها واقعی نیستند. البته جریانات سیاسی داریم اما واقعاً دو جریان مخالف به این سبک که الآن القاء میشود نیستند. الآن مثلا در مجلس آدمهایی داریم که به لحاظ فرهنگی کاملاً مخالف اصلاح طلبها هستند ولی به لحاظ سیاسی به آنها نزدیک شدهاند. خوب این را اصلاحطلب بدانیم یا اصولگرا. چرا دوقطبیهای دروغین درست میکنیم. البته طبیعی است که آدمها باهم اختلاف نظری و عملی دارند.
کسانی که دوقطبی درست میکنند در واقع پیشبینی میکنند که در آینده در خیابان دعوا راه بیاندازیم، این مساله واقعا نتیجه قهری اجتماعی این دستهبندیهاست. کما اینکه دیدیدم در ۸۸ هم این دستهبندیها را کردند و آقا هم تذکر داد که این شیوه صحیحی نیست. بعد هم همین حرکات را مقدمه برای حرکات بعد از انتخابات کردند.
فتنه واقعاً جامعه ما را رشد داد ولی شما بهعنوان محقق باید این رشد را در بین مردم تثبیت و تعمیق کنید. ثابت کنید که دوقطبی حزباللهی و غیر حزباللهی که الآن در جامعه ما وجود دارد باطل است. اصلا تصوری از حزباللهی ندارند. بنده در جمع ضدانقلابها در یکی از کشورهای اروپایی حاضر شدم و مدام داشتم از مواضع انقلابی نظام دفاع میکردم البته با یک ادبیاتی که مکرر سوءتفاهمها را رفع میکرد. یکی از این کسانی که تحمل دیدن روی ما را هم در آن جلسه نداشت میگفت ما تعریف جدیدی از ولایت فقیه شنیدیم؛ فلانیها اینطور بیان نمیکنند. میگفتم بابا ما از همین بزرگواران اینها را یاد گرفتهایم؛ یعنی صریحا کسی که خود را ضد انقلاب میداند بهسادگی ولایت فقیه را قبول میکند. من معتقدم برای بسیاری از افراد ضد انقلاب سوء تفاهم ایجاد کردهاند. لذا میبینید که جریان فتنه بهسرعت پشتوانه مردمی خود را از دست داد چرا که این سوءتفاهمها داشت از بین میرفت و نظام اجازه داد در عمل این سوءتفاهمها حل شود. آفرین بر آنهایی که در متن فتنه آمدند در میان مردم روشنگری کردند که این سوءتفاهمها از بین برود. نه دی پایان این سوءتفاهمها بود و واقعاً ملت اگر این هوشمندی را به خرج نمیداد سرنوشت ما میشد مثل عراق و سوریه و مصر و تونس.
به نظر بنده وقت آن رسیده که عناصر سیاسی و فرهنگی کشور در این نهضت ضد اختلافات شرکت کنند و سعی کنند با دوری از تهمت و با گفتوگو نه با دوقطبی کردن کار را پیش ببرند. نه اینکه اسم خودش را ملیگرا بگذارد اسم شما را هم مذهبی بعد سر میز مناظره بنشینید. شما باید او را خلع سلاح کنید به اینکه بگویید اصلا ما ملیگراییم مثل امام که میفرمودند ملیگرای اصلی ماییم. اگر گفت ما طرفدار حکومت مردمی هستیم و شما طرفدار حکومت اسلامی؛ بگو اتفاقا ما هم طرفدار حکومت مردمی هستیم. اصلا اجازه ندهید یک کلمه بهانه اختلاف شود که سرانجامش میشود دربی در عرصه سیاسی که برای مملکت واقعاً ضرر دارد. علاوه بر اینکه واقعیت هم ندارد. قرمز و آبی در فوتبال مملکت ما هم واقعیت ندارد. همان بازیکن سابق در تیم قرمز، الان در تیم آبی است. مردم هم میدانند که این قرمز و آبی واقعیت ندارد.
قدردانی از نه دی این است که نگذاریم این دوقطبیهای موهوم شکل بگیرد. گفتوگو و اختلافنظر هیچ ایرادی ندارد.
آخرین کلام بنده هم این است که این ادارهکنندگان تظاهرات خیابانی که به قول خودشان هم مسالمتآمیز بوده است؛ اگر پیشبینی نمیکردند که نتیجه این حرکتها حمله به مسجد و امثالهم میشود که عناصر خیلی سادهلوحی بودند؛ اگر هم پیشبینی میکردند که خائن بودند. واقعاً هم قابل پیشبینی بود در همان روزهای اول این اتفاق افتاد نه بعد از چند ماه، ما باید بتوانیم فتنهها و حوادث را پیشبینی کنیم و مردم ما هم میتوانند این بصیرت را به دست بیاورند.
شما به گفتوگوهای بین هدایتکنندگان جریانات تروریستی در منطقه، توجه کنید که چه طور تهییج میکردند، چه طور در آتش اختلافات میدمیدند تا کار بهجایی رسیده که خود این جریانات برایشان سبب دردسر شدهاند. اگر این نقشهها را ببینید، درک خواهید کرد که سرانجام این فتنه ازنظر آنها چه بوده است.
آفرین بر این مردم که این نقش را خنثی کردند و نگذاشتند عدهای با جنگ روانی، فتنه را به اهداف خود برسانند.